مقاله
مروري گذرا بر تاريخچه شيعيان يمن

نويسنده : فتاح غلامي
سرزمين يمن همواره ملجاء و پناهگاهي براي حمايت از خاندان پيامبر(ص) و اهل بيت (ع) بوده است، اوضاع كنوني جهان اسلام شرايطي خاصي براي شيعيان پديد آورده است. اين گروه مذهبي كه در دنياي اسلام از حيث عددي در اقليت به سر مي‌بردند در طول ساليان متمادي به خاطر افكار و عقايدشان در دفاع از مذهب اهل بيت(ع) در سختي و تنگناهاي شديد سياسي و اجتماعي قرار داشتند.

اساساً يمني‌ها ايفاگر نقشي موثر و كارساز در تاريخ اسلام هستند. مهاجرت‌هايي كه از اين منطقه به حجاز و عراق صورت گرفته، تحولات سياسي مهمي را براي مسلمين رقم زده است. كوچ قبايل يمني با ساير مناطق و اسكان آنان در حوزه جغرافيايي جديد باعث تغيير تركيب جمعيتي اهالي شبه جريزه عربستان شده است. بطوري كه در بسياري از منابع تاريخي سخن از تقسيم بندي اعراب به صورت شمالي و جنوبي يا قحطاني و يمني است.

گرايش يمني‌هاي به اهل بيت(ع) از روزگار رسالت نبي مكرم اسلام آغاز شد. در سال دهم هجري حضرت ختمي‌ مرتبت قصد دعوت از مردم سرزمين يمن را داشت و به همين خاطر خالد بن وليد را به سوي آن ديار روانه كرد اما عليرغم توقف شش‌ماهه خالد، او توفيقي در اين زمينه كسب نكرد.(1)

بعد از ناكامي خالد بن وليد، پيامبر، علي بن ابي‌‌طالب(ع) را به اين ماموريت گمارد و او بعد از ورود به يمن، نامه رسول اكرم را براي مردم قبيله همدان قرائت كرد و بعد از خواندن نامه و دعوت به اسلام، همدانيان همگي مسلمان شدند.(2) قبيله همدان بعدها در طول تاريخ اسلام منشا بسياري از تحولات شدند.

علي(ع) قبيله مذحج را نيز به اسلام دعوت كرد و آنها قصد پايداري در اعتقادات قبلي خود و تعرض به فرستاده پيامبر را داشتند اما در درگيري مختصري كه روي داد، مذحجيان شكست خوردند و بعد از دعوت مجدد علي(ع) به اسلام گرويدند.

حضرت امير(ع) مدتي را در ميان قبيله مذحج ماند و بواسطه عملكرد او، قبيله نخع به همراهي مالك بن حارث نخعي با او ملاقات كردند و بعد از اين ديدار، نخعيان همگي دعوت اسلام را قبول كردند و به همين واسطه زمينه مودت و دوستي شديد ميان علي بن ابي‌طالب(ع) و مالك اشتر فراهم آمد.

يعقوبي در گزارشي آورده است كه بعد از اسلام آوردن مردم يمن، ابوموسي عبدالله بن قيس اشعري و معاذ بن جبل به مردم آن سامان فقه آموختند.(3)

دوستي ميان يمنيان و حضرت امير(ع) به حدي بود كه از تعداد 23 نفري كه هسته‌اوليه تشيع بعد از ماجراي سقيفه را تشكيل دادند ده نفر از انصار يمني بودند.

در گزارش ديگري آمده است كه وقتي زياد بن لبيد انصاري نماينده خليفه در حضرموت بود، حارث بن معاويه تميمي،حارثه بن سراقه كندي، اشعث بن قيس كندي از سران قبايل يمني به او گفتند: ما از اهل بيت پيامبر(ص) اطاعت خواهيم كرد، چرا شما آنان را از خلافت باز داشتيد.(4)

بعد از شكل گيري دوران خلافت، متصرفات اسلامي گسترش يافت و به منظور حمايت‌هاي ستادي و پشتيباني از ارتش مسلمين، به فرمان خليفه دوم شهرهاي نظامي كوفه و بصره در سال 16 هجري ايجاد شد. براي اسكان شهرها، برخي از قبايل يمني به اين مناطق كوچ كردند و بعد از مدتي چهره اجتماعي شهر به نفع يمني‌ها تغيير پيدا كرد.

طايفه همدان جزو گروه‌هايي بودند كه در كوفه ساكن شدند و در تحولات سياسي كوفه و عراق نقش مهمي را ايفا كردند و جزو پيروان سرسخت تشيع به حساب مي‌آمدند.

همين گروه‌ها زماني كه اختلافات داخلي و نارضايتي عمومي عليه عثمان بن عفان به اوج خود رسيد در شمار سرمداران اين حركت اعتراضي درآمدند و در سال 35 هجري به رهبري قراء مدينه و با شركت قبايلي چون همدان، جعف، ازد، عنس، مراد و خزاعه در نهايت خليفه سوم را به قتل رساندند.(5)

زماني كه بحث خلافت علي‌بن ابي‌طالب مطرح شد، عليرغم مخالفت‌هاي آن حضرت، قبايل يمني بيش از ديگران در ترغيب حضرت امير(ع) براي پذيرش مسئله خلافت نقش داشتند و بنا بر نقل، اولين كسي كه با امام علي(ع) بيعت كرد مالك اشتر بود.

از جمله اقدامات اوليه حضرت امير(ع) در اوايل خلافت، انتخاب واليان براي سرزمين‌هاي اسلامي بود. براي منطقه يمن، امام علي فردي را كه مناسب تشخيص داد و به آن ديار روانه كرد عبيدالله بن عباس بود.(6)

زماني كه امام علي(ع) زمامداري امور را به عهده گرفت، از همان ابتدا كارشكني هم‌پيمانان گذشته شروع شد و واقعه جمل پيش آمد. در جريان واقعه جمل، نيروهاي يمني سپاه امير مومنان بسيار فعالانه در جنگ شركت داشتند و در نهايت از جمله عوامل اصلي پيروزي امام در جنگ بودند.

در نبرد صفين نيز برخي از چهر‌ه‌هاي سياسي يمني تلاشي بسزا از خود نشان دادند كه از جمله آنان، مالك اشتر، عدي طايي، زحر بن قيس و هاني بن عروه بودند.(7)

از ديگر قبايل يمني كه در ماجراي صفين حضور داشتند بنو احمس از تيره بجيله بن انمار بن نزار بودند كه به گفته مولف پيكار صفين از اين طايفه، هفت‌صد نفر در اين نبرد حاضر بودند.(8)

در دوران خلافت امام حسن(ع)، آن امام نيز از حمايت قبايل يمني و ساير دوستداران شيعي خود برخوردار بود اما عملكرد ستون پنجم معاويه در كوفه و سست عنصري برخي چهره‌هاي فرصت‌طلب كه با تهديد و تطميع سياست‌ورزي اموي، از پشتيباني خليفه برحق مسلمين روي برتافتند و در نهايت كار بدانجا رسيد كه امام به صلح با معاويه راضي شد.

معاويه كينه يمنيان را به دل داشت از اين رو بسر بن ارطاة را براي سركوب آنان فرستاد. اين فرستاده حاكم اموي هنگام ورود به يمن فجايع خونيني را رقم زد.(9)

نمونه‌هاي فراواني از سخت‌گيري‌هاي معاويه نسبت به شيعيان در تاريخ ثبت است. وي حكومتي مبتني بر ترور و وحشت بر جامعه اسلامي حاكم ساخت و دوستداران علي (ع) را مورد آزار و اذيت قرار داد و آنان را به سرزمين‌هاي دور دست تبعيد كرد و خانه‌هايشان را ويران ساخت.

خشونت زياد بن ابيه كه از سوي معاويه مأموريت سختگيري بر اهالي كوفه را داشت به حدي رسيده بود كه وقتي براي معاويه نامه نوشت و تصريح كرد كه عراق را به دست راست خود حفظ كرده و دست چپش آزاد است و معاويه نيز حكومت حجاز را بدو سپرد. مردم مدينه از كوچك و بزرگ در مسجد پيامبر گرد آمدند و سه روز به دعا و استغاثه پرداختند تا خدا اين فتنه را از سر آنان دفع كند، چون از ظلم و خشونت او خبر داشتند.

معاويه بن بني‌هاشم، هميشه به ديده يك رقيب سياسي مي‌نگريست و در مورد درخواست‌هاي مكرر براي دريافت مقرري و رفع مشكلات آنان در تنگناهاي مالي، بي‌توجهي مي‌كرد.

بنابراين، طبيعي بود كه برخي از شيعيان و دوستداران علي(ع) كه نيات خالصانه داشتند، اين همه ظلم و ستم و بي‌مروتي را برنتابند و اعتراض خويش را نسبت به حاكمان جور اعلام دارند. از جمله اين افراد حجربن عدي كندي و عمرو بن حمق خزاعي از شيعيان يمني بودند.

حجربن عدي از اشراف كوفه و از سران قبايل بني‌كنده بود و از ياران صديق امام علي شمرده مي‌شد. در دوران مغيره زماني كه وي حاكم كوفه بود. هر گاه وي و يارانش قصد داشتند كه بر منابر به علي (ع) و خاندانش ناسزا بگويند، مورد تهديد و تعرض حجر و يارانش قرار مي‌گرفتند. در دوره واليگري زياد بن عبيد بر كوفه به حجر اخطار شد كه منش خويش را كه دوستي خاندان اهل بيت(ع) است، تغيير دهد. اما با ادامه اقدامات و واكنشهاي اعتراضي حجربن عدي، زياد براي دستگيري او نيروي نظامي فرستاد و اين گروه موفق به دستگيري حجر و سيزده تن از يارانش شدند.(10)

دستگير شدگان را به سمت شام روانه كردند اما در مرج‌العذراء نامه‌اي از سوي معاويه مبني بر دستور قتل حجر و يارانش رسيد. در ميان دستگيرشدگان، شش نفر بودند كه به واسطه سفارش هايي از سوي عناصر صاحب نفوذ از مرگ رهيدند اما حجربن عدي كندي، شريك بن شداد حضرمي، صيفي بن فسيل شيباني، قبيصه بن ضبيعه عبسي، محرز بن شهاب تميمي، و كدام بن حبان عنزي به شهادت رسيدند.(11)

عمروبن حمق خزاعي نيز كه به همراه رفاعه بن شداد از دست مأمورين امنيتي گريخته بود. توسط عبدالرحمان بن ام حكم دستگير و به قتل رسيد.(12)

جنبش حجربن عدي را بايد جدي‌ترين حركت شيعي بعد از صلح امام حسن(ع) تا قيام امام حسين(ع) دانست. اين حركت چنان باعث دغدغه خاطر و نگراني امويان شد كه تمام امكانات را براي سركوب آن بسيج كردند و حتي براي توجيه قتل وي، بزرگان كوفه را به گواهي طلبيدند و او را عنصري خارجي معرفي كردند.

در دوران حسين‌بن علي(ع) نيز هنگامي كه كوفيان براي دعوت از امام اعلام آمادگي كردند و سيل پيام‌ها به سوي امام سوم روانه شد، كثيري از يمنيان در شمار دعوت‌كنندگان امام بودند.

زماني كه امام قصد رفتن به كوفه داشت عبدالله بن عباس از باب نصيحت از حسين‌بن علي(ع) خواست تا به جاي كوفه، يمن را براي سكونت انتخاب كند چون در اين سرزمين شيعياني بودند كه دل در گرو محبت اهل بيت داشتند.(13)

حماسه عاشورا جلوه ديگري از عرصه‌گرداني يمنيان بود. چنانچه در منابع آمده است از مجموع شهداي اين رخداد خونين 34 نفر از يمنيان به شهادت رسيدند.(14)

بعد از واقعه عاشورا، گروهي از شيعيان از اين كه در دفاع از سرور جوانان بهشتي كوتاهي كردند از رفتار خود پشيمان شدند و براي اين كه گذشته را جبران كنند هسته‌هاي مقاومت عليه سلطه اموي را ايجاد كردند. از جمله اين تحركات، اقدام نظامي گروه توابين بودند كه به رهبري سليمان بن صرد خزاعي حركت اعتراضي خود را آغاز كردند. عناصر اصلي و فردي اين نهضت شيعي را يمني‌ها تشكيل مي‌دادند و بعدها جان خود را بر عقيده‌شان در دفاع از اهل بيت از دست دادند.(15)

اواخر دوره بني اميه كه دعوت عباسيان آشكار شد، شيعيان با توجه به قرابت و خويشاوند طالبيون و بني عباس از در حمايت دعاة عباسي برآمدند و از اين رو در سال 129 ابوحمزه و عبدالله بن يحيي كه ملقب به طالب‌الحق بود بي آنكه كسي آنها را از احوال ابومسلم خراساني آگاه كند در يمن دستارهاي سياه بر سر بسته و جامه‌هاي سياه پوشيدند و پرچم‌هاي سياه برافراشتند و با مروان حمار اموي مخالفت خود را اعلام كردند.

آنها صنعا را به تصرف خود درآورند. طالب‌الحق مقر خود در صنعا را مستحكم كرد و ابوحمزه به مكه رفت و موفق شد والي مكه را از آن شهر بيرون كند. او بعد از مدتي مدينه را نيز به تصرف خود درآورد. اقدامات او البته با واكنش سخت مروانيان روبرو شد و سپاهيان او در جنگي سخت در حوالي مدينه از لشكريان اموي شكست خوردند و ابوحمزه نيز كشته شد.

بعد از پايان كار ابوحمزه، امويان به سوي صنعا لشكر كشيدند و موفق شدند كه طالب‌الحق را به قتل برسانند و مجدداً صنعا را جزو متصرفات اموي گردانند. (16)

عباسيان كه به دروغ شعار دوستي با اهل بيت(ع) سر مي‌دادند بعد از اين كه مقدمات خلافت و سلطنت را فراهم كردند روشي به مراتب سخت‌گيرانه‌تر نسبت به شيعيان در پيش گرفتند. از اين رو، علويان براي مقابله با عباسيان سياست قيام به سيف را در پيش گرفتند. از جمله كساني كه در اين مسير مدتي چند موفقيتي بدست آورد ابو عبدالله محمد بن ابراهيم از نوادگان امام حسن(ع) بود كه به ابن طباطبا شهره شد و در كوفه قيام كرد. وي از حمايت جنگاوري بنام ابوالسرايا برخوردار بود.

پس از او، برخي از شيعيان با محمد بن محمد بن زيد كه از نوادگان امام سجاد بود بيعت كردند و او بعد از سروسامان دادن به حكومت شيعي كوفه والياني را به اهواز و مصر فرستاد كه همگي در ماموريت خود پيروز شدند. محمد بن محمد در سال 200هجري به يمن حمله كرد و‌الي عباسي آن ديار را شكست داد و صنعا را به تصرف خود درآورد اما حكومتي كه او پايه‌گذاري كرده بود دوامي پيدا نكرد.(17)

علويان در اين دوره هميشه خود را در خلافت و جانشيني رسول اكرم محقق مي‌دانستند و از اين رو همواره به عنوان جرياني ناراضي در دوران خلافت اموي و عباسي حضور داشتند. منتهي در برخورد با جريان حاكم مواجهه يكساني در ميان علويان وجود نداشت و ميان فرزندان امام حسن (ع)  و امام حسين (ع) در محق دانستن خود براي تصدي امر خلافت اختلافت نظر داشت. علويان در مواجهه با غاصبان خلافت بر دو دسته بودند. عده‌اي از نوادگان امام حسن(ع) بر استقرار خلافت و امامت در ميان فرزندان امام دوم اعتقاد داشته و مدعي بودند كه براي كسب حقوق از دست رفته بايد در مقابل حكومت ظلم با شمشير قيام كرد.

فرزندان امام حسين (ع) نيز بر اين عقيده بودند كه بعد از شهادت سومين امام، مسئله وراثت و جانشيني رسول خدا(ص) در ميان فرزندان حسين(ع) استقرار مي‌يابد اما نكته قابل توجه در ميان اين گروه از علويان اين بود كه آنان بيشتر به امور فرهنگي روي آورده بودند و بخصوص علوياني كه مذهب اماميه داشتند از اين قاعده پيروي مي‌كردند اما در ميان اين گروه از علويان نيز برخي از چهره‌ها وجود داشتند كه قيام به سيف را ترجيج مي‌دادند. از جمله اين افراد، زيد بن علي فرزند امام چهارم بود كه عليه خلافت اموي قيام كرد و به شهادت رسيد. فرزندان زيد ادامه دهندگان راه او بودند و بعدها پايه‌گذار برخي حكومت‌هاي شيعي در يمن و طبرستان شدند.

زيديان در عقيده و مذهب بيش از اين كه به منابع اماميه توجه داشته باشند از مكتب اعتزال پيروي مي‌كردند و به همين خاطر قبائل يمني براي نخستين بار در سال 280 قمري از سادات مستقر در مدينه منوره براي اعزام برگزيده‌اي از خاندان اهل بيت براي حل اختلاف داخلي دعوت كردند.

قاسم بن ابراهيم رسي (246 ق) از معروفترين امامان زيديه در نيمه نخست قرن سوم بود كه اين دعوت را پذيرفت و به يمن مهاجرت كرد اما در سفر اول موفق به كسب نتيجه و جلب توجه قبايل سرشناس يمني نشد در نتيجه به مدينه مراجعت كرد. در سال 284 بار ديگر يمني‌ها از قاسم دعوت به عمل آوردند كه اين بار بازگشت مجدد او با موفقيت همراه بود و وي موفق به تاسيس حكومتي شيعي مبتني بر عقايد مذهب زيديه در مناطق شمالي شد.

پي‌نوشت‌ها:
1. تاريخ شيعه، محمد حسين مظفر، ترجمه سيد محمدباقر حجتي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، زمستان 1365، ص 201
2. تاريخ طبري، محمد بن جرير طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير، جلد چهارم ، چاپ دوم، 1362، ص1262
3. تاريخ يعقوبي، ابن واضع يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي، انتشارات علمي و فرهنگي، جلد اول، چاپ ششم 1371، ص 521
4. نقش قبايل يمني در حمايت از اهل بيت، اصغر منتظر قائم، بوستان كتاب قم، ص 86 تا ص94
5. تشيع در مسير تاريخ، سيد حسين محمد جعفري، ترجمه سيد محمد تقي آيت‌اللهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ اول، 1364،ص 106
6. تاريخ فخري، ابن طقطقي، ترجمه محمد وحيد گلپايگاني، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ سوم ، 1367، ص 304
7. پيكار صفين، نصر بن مزاحم، به تصحيح و شرح عبدالسلام محمد هارون، ترجمه پرويز اتابكي، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اول، 1366، ص191
8. همان منبع، ص 92
9. يعقوبي، جلد دوم، ص 105
10. تاريخ طبري، ج 7، ص 2822
11. مروج‌الذهب، مسعودي، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم، 1370، جلد دوم، ص8
12. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 165 و 164
13. اخبار‌الطوال، ابوحنيفه دينوري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، نشر ني، چاپ چهارم، 1371، ص291
14. نقش قبايل يمني در حمايت از اهل بيت، ص 200
15. تشيع در مسير تاريخ،272
16. تاريخ حبيب‌السير خواندامير ، زير نظر محمد دبير سياقي، جلد دوم، كتابفروشي خيام،1353، ص 197
17. تاريخ سياسي تشيع، روح‌الله حسينيان، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1380، ص 82 و ص 83

منبع: پژوهشنامه ره آورد ايسكو
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

Guest (PortalGuest)

پژوهشنامه ره‌آورد ايسكو
مجری سایت : شرکت سیگما