راههاي ميان بر براي رسيدن به درجه اجتهاد
آيت الله هادوي تهراني
آيت الله هادوي تهراني از اساتيد حوزه علميه قم مي باشد. ايشان عضو شوراي بررسي متون علوم انساني وزارت علوم، و رئيس گروه فقه و حقوق شوراي بررسي متون اين وزارت خانه و عضو شوراي علمي كارشناسي ارشد «فلسفه علم» دانشگاه صنعتي شريف تهران ميباشد.مباحث زير حاصل گفت و گوي خبرنگار اداره همكاري هاي علمي و بين الملل با ايشان در موضوع اجتهاد ميباشد.
راه ميانبر براي رسيدن به درجه اجتهاد را چگونه پيش بيني مي كنيد؟ طلاب جوان بايد از چه راهي به اين مهم دست يابند – تجربه حضرتعالي چگونه بوده است؟
اجتهاد يك ملكه و توان است، عوامل متعددي در شكلگيري ملكه اجتهاد موثر ميباشند و شخص نيز بايد آمادگي لازم را براي پذيرش آن داشته باشد. اجتهاد يك توان و به تعبير فلسفي ملكه است و اين ملكه به چند عامل از جمله استعدادهاي ذاتي شخص كه تا چه اندازه براي پذيرش اين ملكات آمادگي داشته باشد، بستگي دارد. عامل دوم ميزان ممارست فرد نسبت به مباحث علمي است و خود اين ممارست از چند نظر داري اهميت ميباشد. نوع حضور شخص در درس و نوع مطالعه و مباحثه شخص در شكل گرفتن اين ملكه تاثيرگذار است. مساله ديگر اساتيد و راهنماياني است كه اين فرد به عنوان استاد از آنها استفاده ميكند. هر اندازه كه اساتيد و راهنمايان، افراد زبدهتري باشند و شخص نيز خود تلاش بيشتري انجام دهد و مطالعه، مباحثه و مراجعه بيشتري داشته باشد، زودتر به نتيجه خواهد رسيد.
اجتهاد يك ملكه و صفت علمي است كه در انسان پيدا ميشود و با وجود اين ملكه، شخص ميتواند با مراجعه به متون اصلي دين و با استفاده از روشهاي مورد قبول، پاسخگوي سوالات روز بوده و منظرهاي دين را در سوالات جديد توضيح دهد. اجتهاد داراي مراتب خاصي است. وقتي شخص در امر تحصيل علوم ديني وارد ميشود پس طي مراحلي استعداد و توان او براي اين كار شكوفا ميشود.
در مراتب اوليه ميتواند مسائل ساده كه داري مباني اندكي هستند را استنباط كند و بعد از آن توان استنباط مسائل پيچيدهتر را با مباني بيشتر پيدا نموده و در نهايت خواهد توانست سوالات جديد كه تاكنون مورد بحث قرار نگرفته و آفاق جديد علمي محسوب ميشوند، را پاسخ دهد. پس اجتهاد داراي مراتبي است در مرتبه نازل اجتهاد شخص مسائل ساده با مباني اندك را ميتواند از منظر ديني پاسخ دهد و در مرتبه عالي اجتهاد شخص ميتواند در زمينههاي تازه كه مورد مطالعه و بررسي قرار نگرفته، پاسخگو باشد.
در حوزهي مسائلي نيز كه شخص پاسخگو است، توان افراد فرق ميكند. فردي در برخي ابواب مانند حوزه عبادي، صلاه يا صوم قدرت استنباط را دارد كه ديدگاههاي دين را توضيح دهد و كسي در ابواب بيشتري مثلا در همه ابواب عبادي، معاملات، قضاوت و مسائل مربوط به آن ميتواند اجتهاد كند. اين مراتب ديگر اجتهاد است كه به آن اصطلاحا اجتهاد متجري ميگويند. كسي كه در بعضي از زمينههاي خاص ميتواند اجتهاد كند به او مجتهد متجري ميگويند و كسي كه در همه زمينهها قدرت استنباط داشته باشد مجتهد مطلق است. بنابراين اجتهاد از نظر سادگي و سهولت مسائل و نيز كمي و فراواني مسائل مراتب پيدا ميكند.
ميان كسي كه در يك زمينه خاص مسائل ساده با مباني اندك را اجتهاد ميكند با كسي كه در همه زمينهها مسائل پيچيده و مسائلي كه در مورد آنها كار تازهاي انجام نشده است را اجتهاد كند فاصله زيادي است كه شخص در طول مدت ممارست علمي خود اين فاصله را طي ميكند.
سريعترين راه رسيدن به اجتهاد اين است كه شخص ذهن خود را با مسائل فقهي و استنباطي درگير نمايد، ذهن او مشغول يادگيري شيوههاي استنباط باشد و از اساتيد بهتري نيز استفاده نمايد. بنابراين اگر شخص از اساتيد برتر استفاده كرد و خودش هم تا جايي كه ممكن بود ذهنش مشغول اين مسائل شد، خيلي زودتر ميتواند به نتيجه برسد. اگر كساني در دوران جواني به اجتهاد رسيدند به خاطر داشتن ممارست و اساتيد خوب بوده است. هر چند كه استعدادهاي ذاتي شخص نيز تاثيرگذار ميباشد.
كسي كه به درجه اجتهاد ميرسد با توجه به فرآيندي كه براي رسيدن به اين درجه لازم است، كم كم در جوامع علمي معرفي و مطرح ميشود. از نوع تحصيلاتي كه ميكند و تعاملي كه با اساتيد خود دارد، نوع سوالاتي كه در جلسه درس از اساتيد مطرح ميكند، نوع مباحثه و مذاكرهاي كه با همدرسيهاي خود دارد و نوع تدريس و نوشتههايي كه ارايه ميدهد، نشان داده ميشود كه فرد مجتهد است يا نه، و اجتهاد او در چه سطحي ميباشد. يكي از مهمترين راهها براي معرفي چنين شخصي، معرفي آثار او ميباشد. اين آثار ميتواند مكتوب مانند كتب و مقالات باشند و يا آثار صوتي و تصويري مانند جلسات درس و سخنراني ايشان و آثار علمي وي نيز ميتواند انساني باشد، مانند شاگرداني كه ايشان تربيت كرده است. يكي از معرفهاي علمي شخص، شاگردان او ميباشد وقتي كسي دهها مدرس و قاضي، عالم ديني و امام جمعه را تربيت كرده و كرسي تدريس داشت و افراد زيادي سالها از كلاس درس او استفاده كردند، خود اين نشان دهنده توان علمي اين فرد ميباشد. چون توانسته است افرادي را كه استعداد مناسبي داشتند را به اين مرتبه و مرحله برساند. اينها راههايي است كه ميتوانيم شخص را به جامعه علمي و عموم مردم معرفي كنيم.
يكي از فوائد مهم معرفي شخصيتهاي موفق علمي ايجاد انگيزه براي دانش پژوهان جوان است. وقتي دانش پژوهان ببينند كسي توانسته است با زحمات فراوان و با بهرهگيري از اساتيد برجسته رشد كند و در دوران جواني آثار علمي داشته باشد در ايجاد انگيزه براي تحصيل و ارتقاي علمي آنها بسيار موثر است و باعث ميشود طلاب جوان اشتياق بيشتري نسبت به علم پيدا كرده به عنوان يك چهره بارز علمي ظهور و بروز پيدا كنند.
آيا فكر نمي كنيد با توجه به امكانات فعلي حوزههاي علميه تعداد مجتهدان جوان ما نسبت به تحولي كه در حوزه ايجاد شده و نيازي كه امروز احساس ميشود، اندك ميباشد؟
در حوزه به صورت مستمر مجتهد تربيت ميشود در برخي از دورهها نسبت آن افزايش و كاهش داشته است ولي اين افزايش و كاهشها نيز خيلي چشم گير نيست. با توجه به مشكلاتي كه در راه رسيدن به درجه اجتهاد وجود دارد، درصدي از تحصيلكنندگان فقه به درجه اجتهاد ميرسند. در اين حال و اينگونه نيست كه همه مجتهدان مربوط به گذشته باشند جريان تدريس و تدرس علمي در حوزههاي علميه هميشه افرادي را در سطوح مختلف با استعدادهاي متفاوت پرورش ميدهد. به همين دليل ما مجتهداني در مراتب مختلف داريم. از اولين مرتبه اجتهاد كه استنباط مسائل ساده با مباني اندك و در زمينه خاص است تا اجتهاد در همه زمينهها ولو مسائل پيچيده. با اين وجود تعداد كساني كه به قلههاي اجتهاد ميرسند در هر دورهاي خيلي زياد نيست. ولي از پايينترين درجه اجتهاد تا بالاترين قله آن كه يك عرض عريضي ميباشد هميشه مصاديقي در حوزه بوده و هست و تعداد آنها هم كم نيست و مجموعهاي از طلاب را تشكيل دهند.
تعداد كساني كه به درجهها و مرتبههاي بالاي اجتهاد رسيدهاند كم است. شايد از هر هزار نفر ده نفر به نقطه بالاي اجتهاد ميرسند و كساني كه وارد حوزه اجتهاد ميشوند بالاي 20 درصد هستند. چون مشكل است كسي بتواند در همه زمينهها صاحب نظر باشد ولي اينگونه نيست كه غيرممكن باشد و به صورت طبيعي تعداد آنان كم خواهد بود.
اگر سيستم آموزشي حوزه را ارتقا و در طلاب انگيزه ايجاد كنيم و بيش از مشكل روشهاي آموزشي، كتب درسي و يا اساتيد كه نياز به ارتقا و اصلاح كيفي دارند را بهبود نماييم، شاهد رشد چشمگيري در حوزهها خواهيم بود. ولي بيش از هر چيز انگيزه شخصي افراد نيز مهم است. وقتي بهترين امكانات، روش تدريس، كتابها و اساتيد را براي افراد فراهم كنيم ولي خود طلاب اقبال نشان ندهند، شاهد تحول و رشد نخواهيم بود، اين در حالي است كه اگر يك طلبه روش برجسته، امكانات پيشرفته و اساتيد ممتاز را نداشته باشد ولي خود اشتياق و انگيزه براي تحصيل داشته باشد، به نتيجه خواهد رسيد. ما عالمان بزرگي داشتيم كه اساتيد آنها چندان برجسته نبودند ولي به دليل علاقه خود و دل مشغوليهايي كه نسبت به مسائل اجتهادي و استنباطي داشتند، در سختترين شرايط و كمترين امكانات و فقدان اساتيد برجسته توانستهاند به نتيجه برسند.
همه اصلاحات مورد نياز بايد در روش آموزش، كتب درسي و ارتقاي كيفي اساتيد انجام شود ولي بيش از هر چيز بايد در طلاب انگيزه ايجاد كنيم كه از امكاناتي كه امروز در اختيار آنها است بهترين استفاده را ببرند. امروز امكانات ما كم نيست و در مقايسه با امكاناتي كه در گذشته در اختيار عالمان ديني بوده بسيار مطلوب است. امكانات امروز ما هرگز قابل مقايسه با زمان شيخ انصاري، صاحب جواهر و شيخ طوسي نيست.آنها شرايط سختي را از نظر امكانات اقتصادي و سياسي تجربه كردند و شيخ طوسي وقتي مورد هجوم حاكمان جور قرار گرفت ناچار بعد او را ترك كرده و به نجف اشرف پناه برد. فقري كه شيخ انصاري در زمان خود تجربه كردهاست امروز در ميان طلبههاي ما وجود ندارد و روحانيون زمان ما مشكلات صاحب جواهر را تجربه نميكنند. به همين دليل شخصيتهايي مانند شيخ انصاري، صاحب جواهر و شيخ طوسي پيدا نميشود يا كمتر پيدا ميشود. ما امروز آن علاقهاي كه شيخ طوسي، شيخ انصاري و صاحب جواهر براي تحصيل علم داشتند در محصلين علوم ديني نميبينيم. آنها در سختترين شرايط با وجود كمبود امكانات لحظهاي از تلاشهاي علمي دست برنميداشتند اگر اين انگيزهها در طلاب شكوفا شود شاهد جمع زيادي ازطلاب مجتهد خواهيم بود ما با بحران انگيزه در بين دانشپژوهان ـ به هر دليل ـ مواجه هستيم كه متاسفانه اين مساله تنها خاص حوزه نيست، بلكه در دانشگاه نيز احساس ميكنيم كه طلبه و دانشجوي ما عليرغم امكاناتي كه نسبت به گذشته دارد آن انگيزهاي كه در گذشته بوده را ندارد و از امكانات استفاده بهينه نميكند.