دكتر محمدلگنهاوزن
دكتر لگنهاوزن از انديشمندان آمريكايي است كه به دين مبين اسلام و مكتب اهل بيت(ع) گرايش پيدا كرده و هم اكنون در موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره) مشغول تدريس ميباشد مباحث ذيل حاصل گفت و گوي خبرنگار اداره همكاريهاي علمي و بين الملل با وي ميباشد.
وضعيت مسلمانان و شيعيان در كشور آمريكا را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
مسلمانان و شيعيان در كشور آمريكا از وضعيت رو به رشدي برخور دارد هستند، هم اكنون آنها موسسات و مراكز اسلامي زيادي را در آمريكا فعال كردهاند ولي متاسفانه وحدت و همكاري لازم را با هم ندارند. يكي از اين موسسات به نام بنياد كنفرانسهاي اسلامي است كه همايشها و كنفرانسهاي بزرگ اسلامي را هر سال در اين كشور برگزار ميكند و يك موسسه ديگري به نام «انتظار ظهور» است كه در ارتباط با امام زمان (عج) فعال ميباشد. شيعيان و مسلمانان در آمريكا روي مسائل كوچك با هم رقابت و گاهي اختلاف پيدا ميكنند، هركس دنبال اين است كه خودش رييس باشد. در آمريكا وقتي به شيعيان عراقي و يا لبناني ميرسيم هر كدام از آنها براي خود رييس است و بطور كلي مسلمانان چنان مشغول درگيري با هم هستند كه نميتوانند يك جبهه متحد بر ضد دشمنان ايجاد كنند و يا از منافع خود دفاع كنند. مسلمانان و شيعيان به جاي همكاري با هم، به خاطر اينكه بيشتر مشغول رقايت و حمله به يكديگر هستند كمتر ميتوانند از حقوق طبيعي خود دفاع كنند ولي در كل وضعيت اسلام و مكتب اهل بيت(ع) در اين كشور بسيار مناسب است.
شيعيان آمريكا بيشتر از چه كشورهايي هستند؟
شيعيان آمريكا
شيعيان آمريكا را مىتوان به دو گروه بزرگ تقسيم كرد، گروه اول، شيعيان مهاجرى هستند كه حدود صد و هشتاد سال پيش، از كشورهاى مسلمان به آمريكا مهاجرت كردند و گروه دوم، آمريكايىهايى هستند كه به علتهاى گوناگون، از جمله، تبليغات صوفىها مسلمان شدند .بيشتر مسلمانان آمريكايى آفريقايى تبار، ابتدا سنى مذهب شدهاند و بعد تحت تأثير روحيه و شخصيت امام خمينى(ره) و پيروزى انقلاب اسلامى ايران به مكتب اهل بيت(ع) گرايش پيدا كردند. نخستين گروه شيعيان مهاجر، از حدود صد و هشتاد سال پيش، از لبنان و سوريه به آمريكا مهاجرت كردند و در شهرهاى ديترويت ميشيگان و راس و داكوتاى شمالى ساكن شدند. اين مهاجرت بين سالهاى 1824 تا 1878 صورت پذيرفته است. در سال 192، دولت آمريكا قانونى را تحت عنوان (قانون منع ورود آسيايىها) ( Asian Exelusion Act )، كه به نوعى مفهوم نژادپرستى را نيز دربرداشت، وضع كرد و با تمسك به آن، از ورود آسيايىهايى كه ازنظر آنان رنگين پوست محسوب مىشدند و از نظر فرهنگ و رفتار، با سفيد پوستان اروپايى تبار آمريكا متفاوت بودند، ممانعت كرد. پس از جنگ جهانى دوم، اين قانون تعديل شد و آسيايىها، و از جمله مسلمانان و شيعيان، توانستهاند به آمريكا مهاجرت كنند، اينك بزرگ ترين جمعيت شيعى در آمريكا در شهر ديترويت ميشيگان، با سيصدهزار آمريكايى عرب تبار، ساكن است. در جنوب شرقى اين شهر، يكى از بزرگترين مساجدآمريكا، يعنى مركز اسلامى ديترويت، در سال 1920 ميلادى ساخته شد. اين مركز، نزديك كارخانه ماشين سازى فورد آمريكا ساخته شده است؛ زيرا بيشترين مهاجران عرب، در بدو ورود به آمريكا در آن كارخانه مشغول به كار شدند. رهبر اين گروه، شخصى به نام امام حسن قزوينى است كه در كربلا متولد شده و تقريباً ده سال نيز درحوزهى علميه قم مشغول به تحصيل بوده و در سال 1992 به آمريكا مهاجرت كردهاست.
شيعيان مهاجر بيشتر از چه كشورهايي ميباشند؟
شيعيان مهاجر، تنها عرب تبار نيستند، بلكه ايرانىها، پاكستانىها و ديگر مليتهاى غير عرب نيز در ميان آنان وجود دارند. به صور كلى، نكتهى مهم دربارهى شيعيان مهاجر، آن است كه اين گروه، غالباً فعاليت سياسى ندارند و بيشتر مايل هستند خود را با فرهنگ و آداب آمريكا تطبيق دهند. آنان مىخواهند مانند آمريكايىها زندگى كنند و آمريكا را نه براى تبليغات دينى، بلكه صرفاً براى كسب معاش و به عنوان محلى مناسب براى زندگى انتخاب كردهاند، هر چند نيازهاى مربوط به دينشان، از جمله مراسم ازدواج، طلاق و تدفين مردگان، آنان را به سوى مراكز اسلامى مىكشاند. معمولاً اين گونه مراكز اسلامى، مكانى براى تجمع هم ولايتىها، تدريس و يادگيرى زبان مادرى و... مى باشند. اما گاه مراكزى به چشم مىخورند كه محلى براى تجمع مسلمانان، بدون توجه به قوميت و مليت، مىباشند، مانند مركز اسلامي آيت الله خويى در نيويورك، كه معمولاً ايرانىها، عراقىها، لبنانىها، خوجههاى پاكستانى و آمريكايىها در مراسم آن شركت مىكنند و يا «كراكز» امام على (ع)، در نيويورك، كه هرچند بيشتر فعالان آن ايرانى هستند، مليتهاى ديگر نيز به آنجا رفت و آمد ميكنند. دربارهى فعاليت سياسى مهاجران شيعه، اين نكته را بايد اضافه كنم كه گروههايى مانند سلطنت طلبان ايرانى، كه با رضا پهلوى در كاليفرنيا همكارى مىكنند، برخى از پيروان نهضت آزادى، پيروان خط امام (ره) و حتى منافقان نيز اكنون از فعالان سياسى در آمريكا هستند. غير از مراكزى كه مديريت آنها با اشخاص روحانى است، مراكزى نيز وجود دارند كه ادارهى آنها با اشخاصى است كه هيچ سنخيتى با اسلام و شيعه ندارند، بلكه ضد علماى اسلام و از لحاظ سياسى، ضد دولت ايران هستند. معمولاً سرپرستى اين گونه مراكز، با پزشك يا مهندس فعالى است كه خود پيشنماز هم مىشود، بدون آنكه اطلاعى از اسلام و فقه داشته باشد.
اين گونه مراكز، از نظر سياسى، كاملاً ليبرال هستند. خانمها از نظر حجاب، در اين مراكز (و فقط درمحدوده اين مراكز) به يك روسرى اكتفا مىكنند و حتى در برخى موارد، پيش نمازى را هم برعهده مىگيرند. صدها گروه شيعى ديگر نيز در آمريكا وجود دارند؛ از جمله، گروه (انصار الله) كه گروهى است با اعضاى سياه پوست از مهاجران سودانى و آمريكايى وداراى اعتقادات عجيب و غريب. رهبر اين گروه، سودانى است و معتقد است پيامبراسلام(ص) و همهى ائمه (ع)سياه پوست بودهاند و اعراب نژادپرست، ابوبكر را كه سرخ پوست بود، به دليل رنگ پوستش، بر حضرت على (ع)ترجيح دادند.
گروه دوم: آمريكايى هاى شيعه شده
گروه دوم، آمريكايىهاى سياهپوست و سفيد پوستى هستند كه از راه هاى گوناگون، از جمله با تبليغات تصوف، شيعه شده اند. تصوف در آمريكا بيشتر از طريق فرقهى نعمت اللهى دكتر نوربخش و فرقهى شيخ فضل الله حائرى عراقى تبليغ مى شود.
پيروان و مريدان دكتر نوربخش خانقاههاى متعددى در شهرهاى آمريكا و اروپا ايجاد كرده اند و به طور كلى، برخلاف مريدان شيخ فضل الله به انجام احكام ظاهرى دين تقيدى ندارند
شيخ فضل الله، رهبر گروه ديگرصوفيان، داستان جالبى دارد. وى كه روحانى زادهاى از اهالى نجف و مهندس نفت است، تبليغات خود را در كاليفرنيا آغاز كرد. مريدانى پيدا كرد و خود را صوفى معرفي نمود. پس از آنكه در حومه ى شهر آستين در تگزاس، زمينى زيبا و وسيع را خريد ومجموعهاى را به نام (بيت دين)، شامل مسجد، مدرسه و حجره ساخت، تصميم گرفت تقيه را كنار بگذارد.
اين ماجرا در اوج فعاليت وى و در دههى هفتاد روى داد و در آنزمان، حدود 150 نفر در مركز وى فعاليت مى كردند. شيخ فضل الله روزى به مؤذن مسجد دستور داد كه پس از (اشهد انّ محمداً رسول الله) عبارت (اشهد انّ علياً ولي لله) و (اشهد انّ علياً حجة الله) را سر دهد پس از نماز مغرب و عشا، شيخ درميان مريدانش، كه حيرت زده به دور او جمع شده بودند، اعلام كرد كه شيعه است و چون در حال تقيه بوده است، نمي توانسته آن را ابراز كند. او ادامه داد كه اينك آنان مركز خودشان را دارند و كسى نمىتواند مزاحم آنان شود و بنابراين تقيه لازم نيست.
پس از اين ماجرا نيمى از هوادارانش او را به جرم رافضى بودن ترك كردند؛ ولى كسانى كه باقى ماندند، شيعه شده و فعاليت پرداختند؛ از جمله انتشارات(الزهرا) را تأسيس كردند و مجلهاى نيز با عنوان (نورالدين) چاپ كردند. فضل الله بعدها مورد آزار دولت آمريكا قرار گرفت و مجبور شد به انگلستان برود.
هم اينك نيز در جنوب آفريقا به فعاليت مشغول است. پيروان او در آمريكا هنوز از فعالان محسوب مىشوند و به علت چاپ آثار با ارزشى، مانند ترجمهى (گلشن راز) شبسترى و برخى از آثار حيدر آملى مشهور هستند.
البته صوفىها در آمريكا فرقهها و شاخههاى متعددى دارند و معمولاً هم كمتر اهل فعاليت سياسى هستند.
آنان بيشتر ميخواهند سير و سلوك و مكاشفات معنوى داشته باشند و بيشتر آنان نيز از هنرمندان، شعر او نويسندگان هستند؛ نه از تجار، كارخانه داران و مانند آن.
اين گروه، فرهنگ حاكم بر آمريكا را دوست ندارند و بوهمى و( nonconformist ) هستند؛ يعنى تابع فرهنگ عرفاني هستند. شيعيان سياه پوست آمريكا بيش از هر گروه ديگرى با سياسب آمريكا مخالفت مىكنند، سياست و فرهنگ آمريكا را ظالمانه مىدانند و با هر وسيلهاى، حتى با پوششى غير متعارف به مقابله با آن مىپردازند.
شيعيان آمريكايى آفريقايى تبار، به ويژه، به بعد عرفانى اما علاقه خاصى دارند. نكتهى درخور توجه دربارهى شيعيان آمريكا اين است كه گروه شيعيان مهاجر، بيشتر در جهت همگون شدن با فرهنگ آمريكا وآمريكايى حركت مىكنند، در حالى كه گروه دوم، يعنى آمريكايىهاى شيعه شده همواره درمخالفت با آمريكا- در عرصههاى سياست و فرهنگ- هستند. اين دوگانگى، گاه اين دو گروه را در برابر يكديگر قرار مىدهد.
گروه هاى شيعى ديگرى نيز در آمريكه فعال هستند؛ از جمله گروه خوجهها در كنيز نيويورك كه به علت فعاليتهاى انتشاراتى شان مشهورهستند.
آنان كتاب Tahrike Tarsile Quran را چاپ كردهاند. عضو بسيار فعال اين گروه، عون على خلفان است كه ترجمهى انگليسى قرآن را از شاكر و ترجمهى ميراحمد علوى را براى اولين بار در سال 1988 چاپ كرد.
غير از مراكز اسلامى شيعيان، چندين سازمان شيعى ديگر نيز در آمريكا فعال هستند؛ از جمله در شهر مدينه، در ايالت نيويورك و نزديك به مركز كانادا، حوزهى علميهى كوچكى تأسيس شده است. سازمان ديگرى به نام (سازمان جوامع مسلمان اثنا عشرى آمريكاى شمالي) در سال 1986 تأسيس شده است كه براى ايجاد وحدت ميان شيعيان آمريكايى شمالى تلاش مىكند و اعضاى آن، سازمانها و مراكز شيعى هستند؛ نه افراد. اين مركز، زمينهى همكارى سازمان هاى تابعه در امور دينى، آموزشى، اجتماعى و اقتصادى را فراهم مى كند. سازمان بسيارمهم و مشهور ديگرى در آمريكا وجود دارد به نام فدراسيون جهانى جوامع مسلمان شيعهى خوجه كه مديريت آن را حاج حسين ولجى عهده دار است. البته سازمانها و مراكز شيعى ديگرى نيز وجود دارند كه به فعاليت مشغولاند؛ ولى آنچه بايد بدان توجه كنيم، اين است كه به نظر من، مسلمانان و به طور خاص، شيعيان در آمريكا سيرى همچون سير تاريخى يهوديان آمريكا دارند؛ بدين معنا كه يهوديان در آمريكا به سه گروه مشخص ارتدكس، اصلاح شده و بينابين، كه آنان خود به آن محافظه كار مىگويند، تقسيم شدهاند. مسلمانان نيز به همين گونه، به سه گروه تقسيم شدهاند: گروهى كه بسيار مقيد به آداب اسلامى هستند، مىخواهند مسلمانى خوب باقى بمانند و از فرهنگ غالب آمريكا رنج مىبرند.
اين گروه، شامل مهاجران و نيز آمريكايىهاى مسلمان شده مىباشند. گروه ديگر، مىخواهند همچون آمريكايىها زندگى كنند و مىكوشند خود را هر چه بيشتر با فرهنگ آنان سازگار كنند و ارزشهاى غالب آمريكا را ارزش واقعى مىدانند.
تنها برخى از مهاجران و نيز برخى از آمريكايىهاى مسلمان شده، اين طرز تلقى را دارند؛ زيرا اسلام، در عمل، راحت تر از فرهنگ غرب است.
گروه سوم، مسلمانانى متفاوت از گروه اول و دوم
پس از يازدهم سپتامبر، گرايشها شديدتر هم شد. گروهى از شيعيان، در اثر فشارهاى دولت آمريكا، مأيوس شده و از سازگارى با فرهنگ و سياست آمريكا دست برداشته و حتى برخى حاضر به بازگشت به كشورهاى خود شدهاند. برخى ديگر نيز تلاش كردهاند بيشتر دور هم جمع شوند. از نظر جامعهشناسى معلوم نيست چه وضعيتى پيش خواهد آمد. برخى ديگر نيز با دولت آمريكا براى جنگ عليه تروريسم اعلام همكارى كردهاند و به ويژه، برخى از گروههاى شيعه، اين تروريسم را به سنّىها و بنيادگراها نسبت مىدهند و قائلاند آنان كه حاضر به سازش و مصالحه با آمريكا نيستند، همين بنيادگراهاى تروريست هستند. مردم آمريكا نمىدانند تفاوت ميان سنّى و شيعه چيست؟ آنان حتى نمىدانند كه سيكها مسلمان نيستند وبه همين علت، بسيارى از آنان را به خاطر عمامه شان، مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و كار به جايى رسيد كه سيكها مجبور شدند روى لباسشان علامت مخصوصى بگذارند و بگويند ما مسلمان نيستيم.
حاج حسن ولجى كه پس از يازده سپتامبر، در اعلاميهاى كه به همين منظور صادر كرد، تروريسم را محكوم، و در حمايت از جنگ بر ضد تروريسم، خود را همدل و هم صداى بوش معرفى كرد و با اشاره به سخن بوش كه گفته بود: (همه مسلمانان بد نيستند)، گفت: ما هم مانند هفت ميليون مسلمان ديگر، آمريكا را وطن خود مىدانيم، ما پركارترين و مبتكرترين افراد جامعهى مسلمان، در ميان ديگر جوامع اسلامى هستيم و بايد به مسلمانان ديگر كمك كنيم تا ارزشهاى آمريكايى را درك كنند و اين تنفر نا به جاى ضد آمريكايى را كاهش دهند.
امام حسن قزوينى نيز، كه امام جماعت بزرگ ترين مسجد آمريكا در ديترويت است، پس از يازدهم سپتامبر، در راديو، تلويزيون وكليساها ضمن محكوم كردن اين حادثه، زندگى مسلمانان در آمريكا را بسيار خوب توصيف كرد و گفت: مسلمانان بايد وطن جديد خود را بسيار دوست داشته باشند.
به طوركلى، اينان مىخواهند به آمريكايىها بگويند كه از ما نترسيد، ما نيز مردم خوبى هستيم و مانند شما كار مىكنيم، فقط به جاى كليسا به مسجد مىرويم، ما را اذيت نكنيد.
پس از يازدهم سپتامبر، مردم مسلمان، بيشتر با غير مسلمانان ارتباط پيدا كردند؛ ولى نه به اين منظور كه غير مسلمان را مسلمان كنند، بلكه به اين منظور كه به آنان بگويند كه بياييد با مراكز اسلامى و اعتقادات ما آشنا شويد.
به اعتقاد من، هر چند براى اين گونه كارها كمى دير شده است، ولى باز هم ارزش دارد. تقريباً همهى مساجد و مراكز اسلامى در آمريكا برنامهاى براى معرفى اعتقاداتشان به مسيحيان وپيروان ديگر مذاهب دارند. دربارهى جمعيت مسلمانان و نيز دربارهى تعداد گروههاى مذهبى در آمريكا اختلاف نظر بسيار وجود دارد.
گروهى اعلام كردهاند كه مسلمانان در آمريكا اصلاً نمىتوانند بيش از دو ميليون نفر باشند؛ در حالى كه اگرشما فقط به كتاب تلفن مراجعه كنيد، اسم مسلمانان بيش از دو ميليون نفر است. آنان اين طور حساب كردهاند كه اگر از مساجد و مراكز اسلامى بپرسيم چند عضو رسمى دارند و تعداد اين افراد را با هم جمع كنيم و بعد تعداد فرزندان آنان را نيز حساب كنيم، مىتوانيم بگوييم كه تقريباً دو ميليون نفر مسلمان وجود دارد. اما گروه هاى ديگر،تعداد مسلمانان را در آمريكا را در حدود هشت تا ده ميليون نفر تخمين زدهاند.البته در اين زمينه كه از آن ميان، چند نفر شيعه هستند، هيچ آمار مشخصى دردست نيست.
چه اقدامات علمي، اجتماعي و پژوهشي براي شناساندن معارف قرآن كريم و معارف مكتب اهل بيت (ع) بايد صورت گيرد؟
متاسفانه ما تنها به داخل كشور نگاه ميكنيم و توليدات خود را نيز بر همين اساس تنظيم ميكنيم ولي كشورهاي مختلف تحقيقات بيشتري را انجام ميدهند اين نشان ميدهد كه در ايران اكثريت كارهاي علمي و مقاله و مجلات در رشته پزشكي، شيمي، مهندسي است ولي در زمينه علوم انساني اين فعاليتها ناچيز مي باشد. در اين ميان چيزي كه مربوط به دين و فلسفه است كمتر از اين مي باشد. اولين كار اگر بخواهيم كار حسابي براي ترويج قرآن و فرهنگ اهل بيت(ع) انجام دهيم اين است كه بودجه بيشتري براي كارهاي فرهنگي داشته باشيم. كشورهاي ديگر كه كوچك تر از ايران هستند مانند اتريش، تمام جمعيت اتريش هشت ميليون است آنها هم خيلي بي دين هستند ولي مطبوعات آنها در مورد مسيحت بيشتر ازآن چيزي است كه اينجا با 70 ميليون نفر در مورد دين اسلام چاپ مي كنيم.ايران يك كشور مذهبي است. 99 درصد مردم اعتقادات ديني دارند و در حالي كه در اروپا اكثريت مردم بي دين شدند ولي باز هم مطبوعات و كارهاي علمي كه در مورد دين ميكنند بيشتر از اينجا ميباشد.
به نظر شما وظيفه پيروان اديان ابراهيمي در مقابله با اهانت به مقدسات و قرآن كريم چيست؟
پيروان اديان بايد بيشتر در اين زمنيه مراقب باشند در دام برخي فتنهگران نيفتند، در برخي اديان دفتري دارند تنها براي ارتباط با ديگران، ما در حوزه علميه چنين چيزي نداريم و اين مهم است. اگر ميخواهيم از اهانتها و سوء تفاهمها جلوگيري كنيم بايد حوزه علميه با تاسيس يك دفتر، ارتباطات خود را با پيروان اديان و مذاهب حفظ كرده و با آنها مرتبط باشد تا از اين طريق موضع گيريهاي ما به گوش آنها برسد. حوزه علميه قم بايد نمايندگي فعال براي ارتباط با ساير اديان ابراهيمي داشته باشد.
وضعيت مراكز و موسسات اسلامي و شيعي در امريكا و ميزان نفوذ روحانيت شيعه در اين كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
موسسات و مراكز اسلامي زيادي در آمريكا فعال هستند، ولي متاسفانه وحدت و همكاري لازم را با هم ندارند. يكي از اين موسسات به نام بنياد كنفرانسهاي اسلامي است كه همايشها و كنفرانسهاي بزرگ اسلامي را برگزار ميكند و يك موسسه ديگري به نام «انتظار ظهور» است كه در ارتباط با امام زمان (عج) فعال ميباشد. بنده اخيرا نامهاي از آن مركز انتظار ظهور دريافت كردم كه گفتند ما در اين كنفرانسهاي اين بنياد شركت نميكنيم. چيزي كه براي من عجيب بود اينكه آنها ميگفتند ما شركت نميكنيم ولي عدم شركت ما به معناي اين نيست كه آنها را قبول نداريم بلكه آنها كار خود را ميكنند. ما را براي شركت در اين همايش دعوت كردند در حالي كه ما نميتوانيم تصميم گيري كنيم خود آنها تصميم نهايي را ميگيرند به دليل اينكه ما توانايي تصميم گيري را نداريم بنابراين شركت نميكنيم. اين مساله واقعا براي من عجيب است كه چرا ما دنبال رياست و مقام هستيم و به اين دليل با هم دعوا ميكنيم. مساله شيعيان در آمريكا همين چيزها ميباشد. همه دعوا ميكنند كه كدام بايد در رياست باشد اين هم بين دو سازمان كه بيشتر ايرانيها در آن است. در آمريكا وقتي به شيعيان عراقي و يا لبناني ميرسيم هر كدام از آنها براي خود رييس است و بطور كلي مسلمانان چنان مشغول درگيري با هم هستند كه نميتوانند يك جبهه متحد بر ضد دشمنان داشته باشد و يا از منافع خود دفاع كنند. مسلمانان و شيعيان به جاي همكاري با هم، به خاطر اينكه بيشتر مشغول تفكر و حمله به يكديگر هستند ميگويند شما حق ما را رعايت نكرديد.
آيا وهابيون افراطي در امريكا نفوذ دارند؟
متاسفانه وهابيون به صورت زياد در آمريكا نفوذ پيدا كردند و بسياري از مساجد مسلمانان در آمريكا توسط وهابيون پرشده است و چنان عليه شيعيان تبليغات منفي به راه انداختند كه اذهان بسياري از مردم اين كشور را نسبت به پيروان مكتب اهل بيت(ع) بدبين كردهاند.
خاطرهاي از تدريس در آمريكا
زماني كه در امريكا در دانشگاه مشغول تدريس بودم دانشجويان از همه مذاهب اعم از شيعه و سني و ساير اديان بودند. ما و دانشجويان در مورد شيعه و سني با هم بحث ميكرديم يكي از دانشجويان ما سني مذهب و اهل پاكستاني بود، به من گفت: مگر شيعيان هم مسلمان هستند؟ ادعايي كه آنها داشتند اين بود كه شيعيان مسلمان نيستند و نماز نميخوانند؟ واقعا نميدانستند و چنان تحت تاثير تبليغات ضد تشيع بودند كه فكر ميكردند شيعه همان چيزي است كه وهابيت تبليغ ميكند. اين مسائل وظايف ما را بسيار سنگين كرده است.
چرا در آمريكا به مقدسات اديان توهين ميشود؟
متاسفانه چنين نهضتهايي كه به مقدسات ساير اديان و گروها اهانت ميكنند در همه كشورهايي كه ضد دين هستند وجود دارد، آنها فكر ميكنند دوران دينداري تمام شده و بايد از آن عبور كنيم برخي از اين افراد ماركسيسم و برخي ديگر ضدماركسيسم و يا ملحد هستند. هر چند اين نهضتها فعال هستند ولي در اكثريت نيستند. درست نيست كه ما به صورت مستقيم با اين گروهها وارد مجادله شويم و چيزي كه مهم است اينكه بايد سعي كنيم ارتباطات ما با دينداران تقويت شود با كساني كه دين دار نيستند و ديدگاههاي الهادي دارند باز هم جايي براي همكاري و ارتباطات است ولي بايد موضوع خاصي پيدا شود مثلا اتحاديههاي كارگري. به آنها بگوييم ما دنبال عدالت براي همه هستيم و حاضريم در اين زمينه با شما همكاري كنيم. يا در مورد محيط زيست، خيلي از افراد قصد دارند از محيط زيست دفاع كنند در حالي كه ديندار نيستند. ما هم ميتوانيم به آنها نشان دهيم كه چگونه دين ما در مورد اين موضوع حرف دارد. جاهايي كه حرف مشترك داريم بايد نشان دهيم كه براي آن يك فلسفهاي داريم ما اعتقاداتي داريم كه از اين حرفهاي ما پشتيباني ميكند. اميد است زمينهاي ايجاد شود كه آنها در مورد اين اعتقادات بيشتر تفكر كنند.
ديدگاه مردم آمريكا نسبت به جمهوري اسلامي ايران چگونه است؟ آيا از مواضع و ديدگاههاي دولتمردان اين كشور پيروي ميكنند؟
متاسفانه در بدنه مردم آمريكا نسبت به جمهوري اسلامي جهل وجود دارد بسياري از آنها تفاوت شيعه و سني و حتي ايران و عراق را نميدانند. اخيرا مقالات زيادي را مطالعه كردم نشان ميدهد آنها خيلي چيزها را با هم قاطي ميكنند. مبلغان مذهبي كه از ايران به آمريكا اعزام ميشوند تاكنون دستاورد چنداني نداشتند. گاهي ايرانيهايي به عنوان مبلغ به آمريكا اعزام ميشوند كه انگليسي را خوب نميدانند وقتي به اين كشور ميروند تنها اطراف ايرانيهاي مذهبي را ميگيرند و با هم مراسم عاشورا و مذهبي ميگيرند، اين تبليغات نيست. مبلغي ديني كه به يك كشور اعزام ميشود بايد جهل مردم را نسبت شعيان از بين ببرد و با بدنه مردم ارتباط داشته باشند .نه اينكه تنها با ايرانيهايي صحبت كنند كه خود خيلي چيزها را ميبينند اين فايدهاي ندارد.
آيا ايرانيهايي كه به كشور آمريكا مهاجرت كردند آداب و رسوم و اخلاق اسلامي را حفظ خواهند كرد يا اينكه دچار غرب زدگي ميشوند؟
اكثريت ايراني كه آمريكا رفتند خيلي مذهبي نيستند بخشي از آنها سلطنت طلبان، مليگراها و منافقان هستند و زياد به ارزش ها و اخلاق پايبند نيستند. هرچند در ميان اتباع ايراني، افراد شريف و مومني هستند ولي اگر آماري از آنها ارايه كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه اكثريت آنها مذهبي نيستند. ولي آنها هرگز هويت خود را از دست نداده اند؟ شما ميتوانيد در لسآنجلس حتي نان سنگگ و بربري ايراني را پيدا كنيد، وقتي عروسي ميگيرند همه به سبك ايراني است، تفاوت ندارد كه ايرانيها و يهودي يا مسلمان و هر ديني كه هستند، فرهنگ ايراني را حفظ كردند ولي بهترين چيزهاي فرهنگ ايراني اخلاق، شرع و مذهب است. يهوديهاي ايراني وقتي به آمريكا رفتند كليساي مخصوص خود جدا از كليساي يهوديان امريكايي درست كردند كه مراسمهاي خود را به زبان فارسي بيان كنند اينها هويت خود را حفظ كردند.
گفته مي شود گرايش به مردم در غرب به اسلام بسيار زياد است شما تاثير تصوف و عرفان اسلامي را در اين زمينه چگونه ميبينيد؟
در ميان مسلمانان و شيعيان امريكا و امثال بنده كه شيعه شديم. گرايش به عرفان امام راحل زياد است. وقتي چهل حديث امام به زبان انگليسي ترجمه و چاپ شد براي مسلمانان آمريكا جاذبههاي زيادي ايجاد كرده است. فكر ميكنم يكي از عوامل مهم براي گرايش به تصوف در ميان شيعيان آمريكا، همان الگو و عرفان امام راحل است ولي غير از اين در ميان غيرشيعيان، كه علاقه به اسلام پيدا مي شود گروههاي خاص صوفيها مانند نقشبنديه و مولويها نفود زيادي دارند و بيشتر در ادبيات كار ميكنند و براي مردم جاذبه ايجاد ميكنند آنها ابتدا خيلي روي احكام شرعي تاكيد نميكنند و مردم آمريكا راحتتر آنها را قبول ميكنند. اساسا آنها در امريكا شعرهاي زيبا ميخوانند. رقصهايي كه آنها دارند. چيزهايي آنها ميبينند كه ميگويند خوب است. اگر برخي از اين گروهها منحرف هستند ولي نبايد آنها را محكوم كنيم آنها مسلمان هستند و يك جرقه اول براي بسياري از مردم هستندكه مردم به جستجوي اسلام بپردازند.
به نظر شما حوزههاي ما چه مسووليتي در زمينه بين الملل بردوش دارد؟
ما در دين اسلام و مذهب اثناعشري خود، منبعهاي بسيار غني داريم بعد عرفان دين اسلام بسيار قوي است ولي اين مهم در غرب كمياب است. ما ميدانيم كه اين براي مردم آنجا جاذبه دارد ولي خيلي كتابهاي مهم و مقالات ديني كمتر چاپ و آنجا منتشر ميشود. متاسفانه كتابهايي كه امروز در عرصه مباحث ديني و اعتقادي چاپ و ترجمه ميشود چيزهاي خيلي ابتدايي است كه چگونه نماز بخوانيم؟ اصول دين چه هست؟ اينها را زياد داريم ولي اگر كسي در آمريكا سوال عميقتر داشته باشد بايد ما پاسخ عميق و محكم داشته باشيم.
در حوزه علميه بايد كتابهاي مهم در علوم اسلامي مانند فقه، عرفان، حديث، كلام، اصول دين و... معرفي شود و در صورت امكان براي خارج از كشور ترجمه شود تا مشكلات مردم در اين زمينه برطرف شود.