برخي كتاب هاي ضد شيعي در گذر زماني مختلف توسط حجت الاسلام حسيني قزويني منتشر و توسط اداره همكاري هاي علمي و بين الملل به شرح ذيل تصحيح شدند.
1. العثمانيه (جاحظ)
اساسيترين كتابي كه بر ردّ شيعه نوشته شده است، العثمانية جاحظ است، متوفاي 255 هجري كه از علماي بزرگ معتزله است. ميتوان گفت كه اين اولين كتابي است كه عليه شيعه نوشتهاند و در طول تاريخ، اين قضيه مانده است. بعد از نوشتن اين كتاب، علماي شيعه و سني، عليه اين كتاب، قيام كردند و شايد بتوان گفت، اولين يا دومين كتابي كه عليه اين كتاب نوشته شد، براي آقاي اسكافي است از علماي بزرگ اهل سنت. مرحوم شيخ مفيد (ره) و بزرگان ديگر هم در ردّ آن، كتابي نوشتند. به طوري او را در منگنه گذاشتند كه خود جاحظ، كتابي بر ردّ كتاب خودش نوشت.
العثمانية، اولين كتابي بود كه تمام فضائل اميرالمؤمنين (عليه السلام) از جمله شجاعت و اعلميت او را زير سوال برد. اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي آنها به عنوان خليفه چهارم مطرح است و اين كتاب، براي آنها قابل پذيرش نبود. بعضي ميگويند كه حكومت وقت، پول هنگفتي را به او داد تا اينچنين كتابي را بنويسد و يك اختلافي ميان علماء بياندازد و علماء را مشغول اين كار بكنند و خودشان هم كار خودشان را بكنند. اختلاف بيانداز و حكومت كن.
2. المعني و الامامه (قاضي عبدالجبار معتزلي)
دومين كتابي كتاب بر ردّ شيعه نوشته شده و شايد به نظر من الان كه حدود 10 قرن از تأليف اين كتاب ميگذرد، مطالب اين كتاب هنوز براي مخالفين شيعه، تازگي دارد، كتاب قاضي عبد الجبار معتزلي است، متوفاي 415 هجري به نام المغني في الإمامه. در اين كتاب كه أخيرا در 20 جلد چاپ شده است، كل مباحث مكتب معتزله به نمايش گذاشته شده و عقائد كلامي شيعه را نقل كرده و زير سوال برده است.
مرحوم سيد مرتضي(ره)، متوفاي 435 هجري كه معاصر با ايشان بود، كتابي نوشت به نام الشافي في الإمامة. الان هم كه نزديك 10 قرن از اين كتاب ميگذرد، مطالب او براي ما همه تازگي دارد. اگر كسي خوب و به دقت، اين 3 جلد كتاب را مطالعه كند و بعد بيايد قرون متأخره و كتابهاي علامه حلي (ره) و مير حامد حسين (ره) و ديگران را ببيند، در مييابد بر اينكه اصل و ريشه پاسخها، از مرحوم سيد مرتضي علم الهدي (ره) است. شيخ طوسي(ره) با آن عظمت، كتاب مستقلي ننوشت و كتاب استادش را تلخيص كرد به نام تلخيص الشافي.
وهابيت، الان كنار سفره قاضي عبد الجبار معتزلي هستند. حتي علماي مذاهب ديگر، اگر حرفي ميزنند و حرفي براي زدن دارند كه به جوابش بيارزد، عمدتا از قاضي عبد الجبار معتزلي دارند. گر چه مرحوم سيد مرتضي (ره)، آنچنان مستدل سخنان قاضي عبد الجبار را پاسخ داد كه موقعيت و جايگاه مؤلَِف و مؤلََّف متزلزل كرد.
3. الملل و النحل
كتاب ديگري كه در تاريخ مانده و قابل توجه است و نسبت به شيعه، تعريض جدي دارد، كتاب شهرستاني است به نام الملل و النحل. شهرستاني از اشاعره است. در اين كتاب، بين حق و باطل را مخلوط كرده و مطالبي را نسبت به شيعه بيان ميكند كه هيچ اصل و ريشهاي ندارد. فِرَق شيعه و هشاميه و زيديه و ... را نام ميبرد كه همچنين چيزي در تاريخ، نه اصلي و نه ريشهاي و نه واقعيتي دارد. همينطوري در گوشه خانه نشسته و براي شيعه، فرقهسازي ميكرد. شايد 90٪ فِرَق شيعه كه در اين كتاب آمده، اصل و ريشهاي ندارد. زراره كه صاحب فرقه نبود كه بگوييم فرقه زرارية و هشام هم صاحب فرقه هشاميه نبود.
4. العقد الفريد (ابن عبد ربه)
يكي ديگر از كتابهايي كه مطالب تندي عليه شيعه دارد، العِقد الفريد ابن عبد ربه، متوفاي 328 هجري است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير، نسبت به اين كتاب، حساسيت نشان داده و پاسخهاي مستدلي به اين كتاب داده است.
5. الفصل في الملل والاهواء والنحل (ابن حزم آندلسي)
كتاب ديگري كه حائز اهميت است و مطالب تندي نسبت به شيعه دارد و ما هم بايد دقت كنيم، كتاب ابن حزم آندلسي، متوفاي 456 هجري است به نام الفِصل في الملل و الأهواء و النحل. نسبت به شيعه، چشم بسته نسبتهاي خلافي داده است كه علامه اميني (ره) نسبت به وي، پاسخ مفصّلي ارائه كرده است.
6. منهاج السنه (ابن تيميه)
بعد از اينها، ابنتيميه كتابي مينويسد به نام «منهاج السنه» كه اخيرا در 9 جلد در عربستان سعودي چاپ شده است. ابنتيميه به عنوان يك فرد شاخص ضد شيعي است كه شايد براي اولين بار اعلام كرد كه شيعيان مسلمان نيستند و مذهب شيعه، برگرفته از يهود و نصاري است و براي تخريب اسلام، اين مذهب را تأسيس كردند. حتي در بعضي از جاها، شروع ميكند به بيان مطالبي كه زيبنده يك انسان نيست، چه رسد به يك مسلمان.
كتابهاي زيادي در ردّ كتاب ابنتيميه نوشته شده است. مرحوم علامه اميني (ره) در الغدير و حضرت آيت الله ميلاني در كتاب دراسات في منهاج السنة، حرفهاي ايشان را آورده و پاسخ دادهاند.
كتابهاي معتدل اهل سنت در نقد شيعه در علم كلام
ميرسيم به كتابهاي كلامي كه با زبان نرم، فرهنگ شيعه را مورد نقد قرار دادهاند. اكثر كتابهايي كه اشاره كردم، فحشنامه است. ميبينيم بعضي از بزرگان اهل سنت را كه كتابهايي نوشتهاند، ولي عاري از فحش و ناسزا و افتراء است.
1. المواقف في علم الكلام (قاضي عضدالدين ايجي)
مانند كتاب قاضي عضد الدين ايجي، متوفاي 756 هجري به نام المواقف في علم الكلام كه نقدي است بر كتاب تجريد مرحوم خواجه نصير الدين طوسي (ره) و شرح تجريد علامه حلي (ره). سيد شريف جرجاني، متوفاي 816 هجري، شرحي نوشته است بر المواقف.
2. المقاصد (تفتازاني)
تفتازاني كتابي دارد به نام المقاصد. اين كتاب و شرح المقاصد، هر دو، براي تفتازاني است و در آنجا، عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده است. حرفهايش، جدل و مغالطه است، ولي توأم با سبّ و اهانت و افتراء نيست و آدم ميتواند عبارت تفتازاني و ايجي را نقل و نقد كند.
آقاي عبد الرزاق ـ از علماي بزرگ اهل سنت و استاد بخاري است و ذهبي در مورد او ميگويد:
لو ارتد عبد الرزاق، ما ترك حديثه.
اگر عبد الرزاق، مرتد شود، سخنانش براي ما حجت است.
تاريخ الإسلام للذهبي، ج15، ص262 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج16، ص170ـ و بسياري از منابع ديگر
ـ وقتي اسم معاويه را در مجلسي، نزد او آوردند، گفت:
لا تقذر مجلسنا بذكر ولد أبي سفيان.
مجلس ما را نجس نكنيد با نام پسر ابو سفيان.
تفسير القرآن عبد الرزاق الصنعاني، ج1، ص20 ـ ضعفاء العقيلي، ج3، ص109 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج36، ص187 ـ سير أعلام النبلاء للذهبي، ج9، ص570 ـ ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص610
اگر شما حرفهاي ابن عبد ربه و ابن حزم آندلسي و ابنتيميه را بزنيد، مجلس، از آن حالت ملكوتي بيرون ميرود. شايد براي خود مستمعين شما، ولو اينكه بهترين جواب را بدهيد، سخنان اينها ارزش نقل كردن ندارد، چه رسد به نقد.
3. ابطال الباطل (فضل بن روزبهان)
از كتابهاي اساسي كه نوشته شده و عقائد شيعه را مورد نقد قرار داده، كتاب إبطال الباطل آقاي فضل بن روزبهان است، متوفاي 852 هجري. در حقيقت، جوابي است بر «نهج الحق» علامه حلّي (ره).
قاضي نور الله شوشتري در جواب اين كتاب، كتابي نوشت به نام «إحقاق الحق» و اين كتاب، مختصر بود و حضرت آيت الله العظمي مرعشي نجفي، توضيح و شرح داد و تا 37 جلد چاپ شد.
مرحوم مظفر (ره) در كتاب «دلائل الصدق» كه كتاب خوب و شيريني است، عبارت علامه حلي (ره) را از كتاب نهج الحق نقل ميكند و عبارت فضل بن روزبهان را از كتاب إبطال الباطل نقل ميكند و خودش هم نقد ميكند. در حقيقت، اين كتاب، نشانگر سه تفكر است؛ مخصوصا جلد 4 و 5، استدلال به آيات قرآن است براي اثبات ولايت و امامت آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام). من هر وقت كه قسمتهاي مختلف اين كتاب را مطالعه ميكنم، حلاوتي دارد.
4. تحفه الاثني عشريه (عبدالعزيز دهلوي)
عبد العزيز دهلوي، متوفاي 1239 هجري كه عامل استعماري بود، كتاب «تحفة الإثني عشرية» را نوشت. البته مراد از اثنا عشر، ائمه (عليهم السلام) نيست و كتابش را به 12 فصل تقسيم كرده است. مرحوم مير حامد حسين (ره) كتابي نوشت به نام «عبقات الأنوار» در ردّ اين كتاب.
كتابهاي ضد شيعي در قرن حاضر
الشيعه والقرآن، الشيعه و اهل البيت، الشيعه والسنه (احسان الهي ظهير)
اينها برخي از كتابهاي حساس ضد شيعه در گذر زمان تا اينكه ميرسيم به قرن حاضر. در قرن حاضر، تعدادي از قلم به دستان وهابي، كتابهاي متعددي را عليه شيعه نوشتهاند و 90٪ اين كتابها، توأم با افتراء و سبّ و شتم و دروغ و خلاف واقع است. از جمله اين مؤلفين، احسان إلهي ظهير است كه اصالتا پاكستاني است و ظاهرا رشد كرده عربستان سعودي است و كتابهاي متعددي نوشته مانند «الشيعة و القرآن» و «الشيعة و اهل البيت» و «الشيعة و السنة». شايد امروز، سخنان او، نُقْل كلام وهابيت باشد. هر كدام از وهابيت كه ميخواهند عليه شيعه، فحشنامه بنويسند، ملاك سخنشان، كتابهاي احسان إلهي ظهير است.
5. الشيعه والتصحيح (دكتر موسي موسوي)
كتاب ديگري كه أخيرا نوشته شد و خيلي سر و صدا ايجاد كرد، كتاب «الشيعة و التصحيح» است براي دكتر موسي موسوي، نوه مرحوم سيد ابو الحسن اصفهاني (ره). اين كتاب، با تحريك بعضي از مزدوران و شايد خود صدام نوشته شد. حضرت آيت الله العظمي سبحاني براي من نقل ميكرد كه از راديو شنيدم، صدام ميگفت:
اگر جنگ 8 ساله ما عليه ايران، هيچ فائدهاي نداشت، جز اينكه اين كتاب چاپ شد، براي ما بس است.
سال گذشته هم اين كتاب را ـ كه تقريبا كمتر از 100 صفحه است ـ در پايتخت مراكش، در تيراژ 8 ميليون نسخه چاپ كردند و در كشورهاي مختلف پخش كردند.
6. تطور الفكر الشيعي السياسي من السقيفه الي ولايه الفقيه (احمد كاتب)
كتاب ديگري كه در سالهاي اخير، خيلي سر و صدا كرد، كتاب احمد الكاتب است كه سابقه تشيّع هم دارد، به نام «تطوّر الفكر الشيعيّ السياسيّ من السّقيفة إلي ولاية الفقيه». ايشان، طلبه حوزه علميه قم بود و در مدرسه حجتيه درس خواند و اصالتا هم اهل لار استان شيراز بود. از همان اول، تفكراتش نادرست بود و خشت اول را كج نهاد. اين كتاب را به آمريكا برد، جرأت نكردند كه چاپ كنند و گفتند همان خانه جاسوسي كه در ايران داشتيم، همان براي ما مسئله شده و استخوان در گلو است و فعلا همين بس است. به عربستان سعودي برد و اين كتاب را چاپ كردند. اگر در سايتهاي مختلف برويد، اين كتاب موجود است. به زبانهاي فارسي و انگليسي و غيره هم ترجمه شده است. 85 تا 90٪ اين كتاب، بحث مهدويت را زير سؤال برده است و بزرگان ما هم جواب دادهاند، مخصوصا فاضل ارجمند جناب سيد سامر بدري در كتاب «شبهات و ردود»، كه قبلا در 3 جلد بود و أخيرا هم مجمع جهاني أهل البيت (عليهم السلام) در يك جلد اين كتاب را چاپ كرد. افراد ديگري هم جواب دادند و آيت الله كوراني هم در شبكه المستقله، مناظرات متعددي را در همين موضوع با ايشان داشتند.
7. «كسر الصنم» (سيد ابوالفضل برقعي)
بعضي از علمايي كه به ظاهر شيعه بودند، كتابهايي را نوشتند كه امروز هم درد سر درست كرده است، مانند كتابهايي كه براي آقاي قلمداران و بُرقعي و مصطفي طباطبائي است. اينها به قدري افراد رذل و پستي بودند كه حتي نميخواهم بحث آن را پيش بكشم. چندي پيش، حدود 12 دستخط از مصطفي طباطبائي به من رسيد كه وقيحترين و ركيكترين عبارت را نسبت به آقا حضرت ولي عصر (ارواحنا فداه) به كار برده است. حرف اينها، به عنوان حرف شيعي، در محافل وهابيت مطرح است. مخصوصا كتاب «كسر الصنم» سيد ابو الفضل برقعي، در سطح بين المللي، براي ما درد سر درست كرده است. البته خود برقعي، حدود 70 جلد كتاب نوشته است و نصف آن در دفاع از شيعه است و نصف ديگرش هم در نقد عقائد شيعه.
اين كتابها، خيلي كم در كتابخانههاي شيعي هست، ولي در سايتهاي مختلف، اين كتابها را گذاشتهاند.
مؤلفين پركار عليه شيعه:
1. فيصل نور
از مؤلفيني كه كتابهاي زيادي عليه شيعه نوشتهاند، فِيْصَل نور است. ايشان از افراد مغرض است كه واقعا تمام كتابهايش بلا استثناء، توأم با اهانت و فحش است.
2. عبدالرحمن دمشقيه
همچنين عبد الرحمن دمشقيه است از علماي رياض كه كتابهاي زيادي عليه شيعه نوشته است، شايد حدود 40 كتاب.
3. عثمان الخميس
از علماي بزرگ كويت است و كتابهاي زيادي نوشته است و الآن جزء نيروهاي مقتدر و ليدر وهابيت به شمار ميرود و مناظرات متعددي را با بزرگان شيعه داشته است.
4. دكتر سالوس
از اساتيد دانشگاههاي قطر است و كتابهاي متعددي را بر ضد شيعه نوشته است.
5. دكتر ناصر الدين قفاري
كتابهاي متعددي عليه شيعه نوشته است و شاخصترين آنها، كتاب «أصول مذهب الشيعة الإثني عشرية» است.
6. دكتر غامدي
كتابهايي را عليه شيعه نوشته است.
7. دكتر عائذ القرني
از اساتيد و بزرگان و شيوخ رياض است و كتابهاي متعددي در نقد عقائد شيعه نوشته است. يكي از اين كتابهايش كه چند سال پيش چاپ شد، گفتند كه در حدود 300 هزار تيراژ، چاپ شده است.