مقاله
تأملي بر زمينه‌هاي گسترش روابط فرهنگي با آفريقا

نويسنده: حبيب قهرماني
نظام استعماري عامل سقوط خويشتن است

بدون شك نيمه دوم قرن بيستم، يكي از مهمترين دوره‌هاي تاريخ بشر بوده و عصر غير منتظره‌ترين حوادث و پيشرفت‌هاي تاريخ بشر است. حوادث مهمي كه لااقل در اين مدت زمينه‌ساز استقلال پي‌درپي بسياري از كشورهاي آفريقايي بوده است. آفريقا، دومين قاره بزرگ جهان است و در به شگفتي واداشتن جهان و آنچه در اين قاره رخ داده است، نقش عمده داشته است.

آفريقا، با وسعتي برابر با 30 ميليون كيلومتر مربع دومين قاره بزرگ جهان است. اين قاره از شمال به درياي مديترانه، از غرب به اقيانوس اطلس، در جنوب به آب‌هاي مخلوط دو اقيانوس هند و اطلس و از شرق به اقيانوس هند و درياي سرخ محدود مي‌شود و جزاير ماداگاسكار كه يكي از بزرگترين جزيره‌هاي دنياست در شرق آفريقا قرار دارد.

اين قاره را مي‌توان به سه بخش عمده تقسيم نمود:

اول، بخش شمالي كه عموماً خشك و لم يزرع مي‌باشد. دوم، بخش مركزي كه گرم، سبز و مرطوب مي‌باشد و سوم، بخش جنوبي به اضافه باريكه مديترانه‌اي شمال كه داراي آب و هواي معتدل بين دو بخش ديگر مي‌باشد.

قاره آفريقا از لحاظ معدني غني و قابل توجه است. اين قاره 30 درصد اورانيوم جهان و 100 درصد ژرمانيسم دنيا را دارا مي‌باشد. بخش اعظم الماس دنيا از معادن آفريقا استخراج مي‌شود و آفريقاي جنوبي در اين زمينه از ديگر كشورها فعال‌تر است، كشورهايي همچون آنگولا، بوتسوانا، غنا و ساحل عاج، سيرالئون، آفريقاي جنوبي، زئير، تانزانيا و ليبريا الماس صنعتي صادر مي‌كنند. زئير داراي ذخاير عظيمي از كبالت مس و اورانيوم است. حدود يك چهارم اورانيوم مورد مصرف كشورهاي اروپايي از آفريقا استخراج مي‌شود و ازنظر منابع طلا مورد توجه است. منابع نفتي آفريقا در كشورهاي الجزاير، كنگو، مصر، ليبي، نيجريه و شمال آنگولا قرار دارد.

در ارتباط با جمعيت بايد گفت كه كل جمعيت آفريقا بيش از 650 ميليون نفر تخمين زده مي‌شود، در حالي كه اين قاره يك پنجم مناطق ارضي جهان را به خود اختصاص داده است، جمعيت اين قاره يك دهم جمعيت دنياست.

در واقع بايد گفت كه استعمار در آفريقا مانند هر جاي ديگر از دنيا، آسايش اين مستعمره مظلوم و سياه را به غارت برده است، از برخورداري از كارگر ارزان گرفته تا بازار سودمندي را كه استعمارگران براي خود به وجود آورده‌اند.

علاوه بر اين، رقابت‌هاي قومي، هنوز هم موانع بزرگي را براي ثبات داخلي و توسعه اقتصادي و پيشرفت و ترقي مردم اين قاره به وجود مي‌آورد. به علاوه اينكه شرايط جغرافيايي و ناسازگاري طبيعت در اين باب بي‌تأثير نمي‌باشد.

آفريقا قاره‌اي داراي فرهنگي كهن است كه به دوره باستان برمي‌گردد. مصر باستان از اولين ملل جهان به شمار مي‌رود كه يكي از پيشرفته‌ترين تمدن‌ها را داشته است. آفريقا در موسيقي، صنايع دستي، زبان، آداب و رسوم غني است. در حال حاضر نمايش رقص نيايش راه خود را براي ورود به مدارس هنري، جامعه‌شناسي، مردم‌شناسي و روان‌شناسي باز كرده است. مجسمه‌سازي، نساجي دستي و موسيقي آفريقا به طور مسلم از هنرهاي جدي اين قاره به حساب مي‌آيد.

اكثر آفريقايي‌ها مسلمان هستند و ترجيح مي‌دهند با مسلمانان رابطه بازرگاني داشته باشند. مسلمانان مي‌توانند با افزايش داد و ستد با اين قاره هم به توسعه آفريقا و هم به توسعه خود كمك كنند. ما بنابر وظيفه ديني و اسلامي خود حتماً بايد در آفريقا حضوري جدي داشته و در مسائل فرهنگي آن سهيم باشيم. چرا كه استعمار پس از سال‌ها بهره‌كشي از اين قاره سياه مسائل فرهنگي و تبليغات مسيحيت و اعزام گروه‌هاي تبشيري به آفريقا را با تشكيل سازمان‌ها و مجامع مختلف سياست‌هاي چپاولگرانه خود را در قالب تبليغ مسيحيت محقق ساخته است. در بسياري از كشورهاي آفريقا با وجود حضور انبوه مسلمانان جو مسيحيت حاكم است و قدرت در دست آن‌ها است و پي‌در پي در اين زمينه فعاليت مي‌نمايند تا به وعده‌هاي خود جامه عمل پوشند. به رغم اين كه بيش از 400 ميليون نفر از 650 ميليون نفر جمعيت آفريقا را مسلمانان تشكيل مي‌دهند، اين تبليغات و روش‌هاي امپرياليستي آن‌ها به گونه‌ايست كه در بسياري از كشورها مراكز آموزش دائر كرده‌اند و شرايط ثبت‌نام را تغيير نام و حتي مذهب اعضا قرار داده‌اند كه داراي اهميت زيادي است.

از طرفي استضعاف آفريقا، در كليه زمينه‌ها گرچه ناشي از حضور جريانات مختلف استكباري است، ولي مي‌تواند نتيجه طبيعي ساختار اجتماعي و فرهنگي اين قاره نيز باشد. آفريقاي سياه تاكنون، تاريخي مدون و انديشه‌ساز آن‌گونه كه بتواند با انديشه‌هاي تاريخ‌ساز ديگر مقابله كند، نداشته است. اما در مقابل اين فقدان تاريخي، ساختاري طبيعي، ساده و خودجوش در برخوردها و تحولات اجتماعي فرهنگي دارد كه علي‌رغم وجود نقشه‌هاي استثمارگران تاكنون لايه‌هاي اجتماعي اين قاره دست‌نخورده باقي مانده‌اند.

جوامع آفريقايي علي‌رغم اينكه در معرض تغيير و تحولاتي در ساختار اجتماعي ـ فرهنگي در سال‌هاي اخير شده‌اند، فرهنگ قبيله‌اي و حاكميت روح جمعي با خصايص و خصلت‌هاي سنتي كاملا بر اين قاره سايه افكنده است. مي‌توان گفت كه جامعه آفريقايي طبيعي گذشته در مقابل چشم‌اندازهاي پيچيده و مبهم جهان آينده مات و مبهوت است.

در واقع بيداري آفريقائيان كه حاصل مبارزه فرهنگي استضعاف با استكبار در اين قاره آفت‌زده است، آنان را در مرحله‌اي قرار داده است كه مي‌توان آن را مرحله گزينش سرنوشت‌ساز ناميد. مردم آفريقا هم‌اكنون در مرحله انتخابي عظيم به سر مي‌برند كه مي‌تواند ساختار اجتماعي ـ فرهنگي آنان را به گونه‌اي عميق متحول سازد. بدين منظور استكبار جهاني در حال مبارزه‌اي جدي براي محكم نمودن سلطه خود در اين قاره بوده و از هيچ كوششي فروگذار نيست.

بايد اذعان نمود كه سلطه فرهنگي در واقع پايه و اساس سلطه‌هاي ديگر به حساب مي‌آيد، و استكبار جهاني با درك عميق اين موضوع دست به عمليات فرهنگي، براي نفوذ و حضور بيشتر در آفريقا زده است و تجسم آن را مي‌توان در گسترش روش‌هاي مختلف از قبيل آموزش‌هاي گوناگون جوانان، اهداي كتب، فيلم و مواد فرهنگي، ايجاد نمايشگاه‌ها و تأسيس مراكز فرهنگي يافت. اصولا اين شيوه عملكرد پيوند گسترده و عميق ميان حركت‌هاي سياسي و تبليغاتي را در آفريقا نشان مي‌دهد كه با اهداف و ره‌جويي‌هاي اقتصادي در اين قاره گره خورده است. تغيير در ساختار فرهنگي لزوما به معناي نفي هويت ملي و يا حركت به جهت تخريب مباني اجتماعي مردم و جايگزين كردن مباني جديد اجتماعي و به عبارتي تغيير هويت ملي آفريقاييان با تزريق مفاهيم و معيارهاي ناشناخته و ناهمگن نمي باشد.

اهميت اين موضع در مورد جامعه آفريقايي بيش از ساير جوامع در قاره‌اي ديگر جهان بايد مورد وجه قرار گيرد. اين وصف ساختار فرهنگي آفريقا را مي‌توان به سه دسته تقسيم نمود كه در كشف عوامل مؤثر در توسعه فرهنگي اين قاره مؤثر است:

1. فرهنگ سنتي آفريقائيان؛

2. فرهنگ اسلامي و عربي؛

3. فرهنگ غربي.

با اين وجود فرهنگ غالب را در آفريقا مي‌توان فرهنگ سنتي آفريقاييان همچون گذشته دانست كه در ساختار فرهنگي جوامع آفريقايي نمود مؤثر دارد.

در اينجا بد نيست كه مسئله استعمار نوين در آفريقا را در اشاره قرار داد و گوشزد نمود كه ترفند سياسي بالكانيزاسيون كردن آفريقا و تجزيه و تفرقه بين آن‌ها مورد استفاده دول استعمارگر بعنوان شيوه تسلط سياسي، فرهنگي و اقتصادي بر اين كشورها بوده و هست. در واقع نفوذ سياسي و فرهنگي دول استعمارگر هنوز نيرومند است و ايدئولوژي و فرهنگ سرزمين منزوپل در چند كشور آفريقايي تأثير عميقي بر روي برخي از رهبران سياسي به جاي گذاشته است.

در اين راستا دولت استعماري فرانسه كه قسمت عمده اراضي آفيرقا را در تصرف داشت در كُلُني هاي خود سياست ايجاد تجانس را اجرا نموده است؛ تا بتواند طبقه‌اي از برگزيدگان و نخبگان را جهت استثمار در استعمار با شرايط نوين به وجود آورد كه نتيجه‌اي جز استبداد و استثمار توده‌هاي اصلي آفريقا نداشته است.

هماهنگي كليساها و استعمارگران در مقابله با دين مبين اسلام در آفريقا ناشي از ماهيت تعارف مسيحيت و اسلام است. اگر كليسا و صهيونيزم در آفريقا اسلام را بزرگ‌ترين دشمن خود مي‌دانند بدين دليل است كه تعليمات اسلام دقيقا مخالف آن تعاليمي است كه كشيشان و خاخام‌هاي يهودي و پدران روحاني به مردم مي‌آموزند. اسلام آزادي و برابري همه نژادها و نبرد بي‌امان را عليه هرگونه تبعيض تعليم مي‌دهد؛ در حالي كه كليسا، سردي و سكوت، سازش، كينه، نفاق و تفرقه را. اسلام مقاومت و مبارزه را بر ضد حكومت‌هاي جابر و نژادپرست را تعليم مي‌دهد؛ در حالي كه كليسا انزوا و نوكرصفتي و همكاري با ظلم را تبليغ مي‌كند. در هر حال اكنون گرايش تازه سياهان به سوي مسجد موجب نگراني استعمارگران شده است.

در راستاي حركت‌هاي تبليغ و ترويج مذهبي بايد گفت كه آميختن مسائل مذهبي و اقتصادي و با كمك‌هاي مالي و اقتصادي به تنهايي نمي تواند ضامن بقاي روابط فرهنگي باشد. بلكه تجربه مبلغان اديان ديگر نشان داده است كه فعاليت فرهنگي در اين زمينه بايد به اثبات نوع‌دوستي‌ها و احترام به شخصيت انساني آنها و نفي هرگونه مقاصد و اغراض نامطلوب سياسي و اقتصادي بيانجامد.

بنابراين، حركت‌هاي مذهبي و تبليغاتي بايد متكي بر ارزش‌هاي فرهنگي باشد. تبيين ارزش‌هاي ديني براي آفريقائيان از ابعاد مختلف به ويژه فرهنگي اگر مبتني بر درك و پذيرش فردي و اجتماعي باشد، مي‌تواند ضامن بقاي خويش گردد. ليكن اگر قرار باشد كه با اغراض سياسي، تبليغاتي و اقتصادي قرين گردد، قطعا در دراز‌مدت ارزش‌هاي ديني دستخوش تغيير خواهد گشت. به هر حال لزوم اهميت به ارزش‌هاي انساني و كرامت انسان در منطق اسلام مي‌تواند اگر درست تبليغ شود مؤثر واقع گردد.

در واقع به عكس عقيده برخي در زمينه‌ساز بودن روابط اقتصادي و سياسي جهت تأثير فرهنگي و اجتماعي، بنده بيشتر معتقدم كه روابط فرهنگي و تثبيت هويت ملي آفريقائيان عاملي است كه مي‌تواند ضمن مصون نگاه داشتن جوامع آفريقايي از نفوذ فرهنگ‌هاي بيگانه و برجسته نمودن شخصيت ملي، مي‌تواند براي ايجاد و گسترش روابط سياسي ـ اقتصادي با آفريقا شاخص مطمئن باشد.

عامل تعيين‌كنندة ديگر تغيير نگرش ملت ما نسبت به آفريقائيان است. يعني اينكه ما بايد حساب ديگري براي آفريقا و آفريقائيان باز نماييم و شيوه تبليغاتمان بايد به گونه‌اي باشد كه جداي از متن جريانات جامعه آفريقايي نباشد تا زمينه‌هاي ارتباط طبيعي ما با آفريقائيان هموار گردد.

امروزه جنگ‌هايي به آفريقائيان تحميل شده و بحران‌هاي سياسي و اقتصادي اين قاره تنها نمي‌تواند پيامد فقر فرهنگي و اقتصادي باشد، بلكه ريشه آن را بايد در مطامع استكباري و منافع قدرت‌هاي بزرگ جستجو كرد. اسلام راه برقراري عدالت اجتماعي را نشان مي‌دهد، چيزي كه اكنون آفريقائيان به آن نياز مبرم دارند.

پس بايد يكي از اهداف عمده ما در آفريقا همكاري با آفريقائيان در جهت برقراري عدالت واقعي اجتماعي و رسانيدن آفريقا به جايگاه واقعي بين‌المللي خود با تكيه بر هويت ملي و ارزش‌هاي انساني و شخصيت حقيقي فردي و اجتماعي آنان باشد.

براي رسيدن به اين هدف ابتدا بايد هرچه دقيق‌تر هويّت ملّي جامعه آن‌ها را به بهترين شيوه ممكن به جامعه خود بشناسانيم و با تكيه بر ارزش‌هاي انساني، زبان به گفتن ناگفته‌ها بگشاييم و اغلاط ديگران را نيز تصحيح كنيم.

در وهله دوم با توجه به خلأ موجود سيستم حكوتي پس از فروپاشي نظام كمونيستي و يكه‌تاز شدن كاپيتاليزم كه آفريقا مشكلات و معضلات آن را نيز لمس و درك كرده است، به ارائه الگوي مناسب براي حل مشكلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي و همكاري با افريقائيان براي گذر از اين مرحله بحران بپردازيم.

گام سوم شناخت حربه و شيوه‌هاي تبليغات صهيونيزم بين‌الملل و استكبار جهاني در آفريقاست؛ كه در جهت برملا كردن ترفندها و حيله‌گري‌هاي آنان و خنثي نمودن اغراض پليدشان مي‌باشد. روش‌هاي تبليغاتي سنجيده‌تر و شكل گرفته‌تر و پخته‌تر مي‌تواند گامي به جلو باشد. ما براي ايجاد رابطه طبيعي بايد عملكرد تاريخي استكبار جهاني را به خوبي به آنان بشناسانيم و صداقت خودمان و كارآمدي فرهنگ‌مان را به آنان نشان دهيم و وجدان و قدرت و خلاقيت انديشه آنان را به قضاوت بكشانيم.

مرحله اصلي كه متأخر از مراحل مذكور مي‌آيد كه در واقع اصلي‌ترين گام مي‌باشد، با تبيين و معرفي اسلام ناب و فرهنگ اسلامي مدرن و اصيل به آفريقائيان موجبات تبلور و نورانيت انديشه الهي در اذهان آفريقائيان گرديم. كه اين فقط به طرز تفكر و نحوه برخورد ما با آفريقائيان در ابعاد فرهنگي و تبليغاتي بستگي دارد. اهميت اين موضوع زماني روشن مي‌گردد كه ما دريابيم سطح گسترش روابط اقتصادي ما با آفريقا در مقايسه با كشورهاي غربي اندك بوده و اينكه در اين زمينه سرمايه‌گذاري جدي صورت نپذيرفته است.

چيزي كه نيازمند نگرشي نو و تحول اساسي در سياست‌هاي اقتصادي ـ فرهنگي در رابطه با آفريقاست.

 

منابع و مآخذ

1. قوام نكرمه، «آفريقا بايد متحد شود»، ترجمه دكتر محمد توكلي، انتشارات مرواريد، چاپ دوم، 2536.

2. زيگلر، ژان، «غارت آفريقا يا استعمار دوباره»، ترجمه: دكتر عباس آگاهي.

3. يادداشت‌ها و گزارش‌هاي سفر هيئت‌هاي كارشناسي وزارت‌خانه‌اي صنايع، كشاورزي، نفت در سال‌هاي 1370 و 1371.

4. كرك كرافت، «راه آفريقا»، مترجم: خسرو قديري، تابستان 1372.

5. رمضانعلي واشقاني فراهاني، يادداشت‌ها و تحليل سفر به آفريقا، وزارت صنايع.

6. مجموعه سخنراني‌هاي مربوط به آفريقا و آفريقاي سياه كه سال 1379 توسط بعثه مقام معظم رهبري ترتيب يافته بود.

7. محمد عمران و استاد محمد خالد حسين، «نهضت‌هاي ضد استعماري در آفريقا»، ترجمه محمود حكيمي، مهدي پيشوايي، انتشارات جوان.

منبع: پژوهشنامه ره آورد ايسكو
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

Guest (PortalGuest)

پژوهشنامه ره‌آورد ايسكو
مجری سایت : شرکت سیگما