نويسنده: فؤاد ابراهيم
مقدمه
شيعيان عربستان سعودي بنا به سه دليل اساسي از جايگاه مهمي برخوردارند؛ نخست اينكه در منطقهاي نفتخيز سكونت و اشتغال دارند و ميادين نفتي قوار و قطيف در حوزه مناطق شيعهنشين قرار گرفتهاند؛ گفتني است كه ميدان قوار بيش از 60 ميليارد بلكه (تقريباً دو برابر كل ذخاير نفتي امريكا) ذخيره قطعي نفت دارد و هزينه استخراج نفت از اين منطقه كمتر از سه دلار است. دوم اينكه جهان تا حدود چشمگيري به اين مناطق شيعهنشين عربستان سعودي، خليج (فارس) وابسته است؛ به اين دليل روشن كه 95 – 90 درصد درآمد ارزي عربستان سعودي و 15 درصد نفت مصرفي جهان از اين منطقه تأمين ميشود، همچنين 60-40 درصد نيروي كار شاغل در صنعت نفت عربستان، شيعه هستند. سوم اينكه منطقه شيعهنشين عرسبتان سعودي با كشورهايي همجوار است كه اكثريت جمعيت آنها شيعه ميباشند؛ 65 درصد جمعيت بحرين، 90 درصد جمعيت ايران و 60 درصد جمعيت عراق شيعه هستند و اين سه كشور با منطقه شيعهنشين عربستان همسايه هستند. بايد به اين سه مورد، نگرش ويژه شيعيان به اصل حكومت را اضافه كرد كه قابليت سياسي ـ مذهبي خاصي به آنها بخشيده است. (ص 6)
فواد ابراهيم كتاب خود شيعيان عربستان سعودي را با عبارت اخير آغاز مي كند. در اين عبارت نويسنده نشان داده كه از اطلاعات دقيق و فهم عميقي برخوردار است. آشنايي فواد ابراهيم با زبانهاي عربي، فارسي و انگليسي و نيز نقش مستقيم او در درگيريهاي اپوزيسيون شيعه با حكومت سعودي، پژوهش حاضر را از ارزش و روايي چشمگيري برخوردار ساخته است.
ابراهيم در مقدمه كتاب خود تصريح ميكند: «براي رفع خلاء موجود در زمينه مطالعات مربوط به شيعيان به پنج دسته منابع رجوع كردهام؛ پيش از هر چيز به مطالعه متون داخلي جنبش يعني نامههاي خصوصي مبادله شده بين رهبران جنبش اصلاح پرداختهام. علاوه بر آن، براي تكميل پژوهش و تحكيم فرضيههاي خودم با رهبران جنبش (اصلاح) مصاحبه و گفتگوي خصوصي انجام دادهام. ديگر اينكه كتابهاي منتشر شده در مورد جنبشهاي شيعه را مطالعه كردهام. همچنين عضويتم در كميته مركزي جنبش اصلاح، امكانات زيادي فراهم آورد تا به مسايل شيعه آشنا شوم و بالاخره، مقالات علمي محققان مسايل شيعيان منطقه خليج فارس و به ويژه عربستان سعودي را بررسي و از حاصل آنها كتاب حاضر را تهيه كردهام.» (ص 7)
فواد ابراهيم با اين سابقه و تجربه كتاب شيعيان عربستان سعودي را در قالب هفت فصل تنظيم كرده و وعده داده «مانند محققان خارجي به توصيف كليات بسنده نخواهد كرد و با كالبد شكافي جنبش شيعيان عربستان به شرح شكلگيري و تحول گفتمان فكري ـ سياسي آنها خواهد پرداخت.» (ص 8) مقطع زماني پژوهش ابراهيم، سي سال اخير يعني از سال 1975 (شكلگيري سازمان انقلاب اسلامي يا جنبش اصلاح) تا سال 2005 بوده است. به عقيده ابراهيم جنبش اصلاح در سال 1975 شكل گرفته و در دهه 1980 به اوج خود رسيد و پس از جنگ خليج فارس ميانهرو شده است. اما ريشه اين تحول و دستاوردهاي آن، موضوعي است كه در خلال هفت فصل كتاب به تفصيل آمده است. آنچه در پي ميخوانيد چكيده يافتههاي فواد ابراهيم و نيز سنجش صحت و استحكام دادهها و فرضيههاي نويسنده كتاب است.
1. ايدئولوژي تغلب
فواد ابراهيم اولين فصل كتاب را «ايدئولوژي تغلب» نام نهاده و به شرح مباني و اشكال غلبه وهابيهاي سني بر شيعيان پرداخته است. نويسنده به منظور شرح بهتر ماجرا، ابتدا ظرفيت طبيعي و انساني شيعيان و مناطق شيعهنشين عربستان را توضيح ميدهد تا خواننده را بدين نتيجه برساند كه شيعيان روي گنج و ثروت نشستهاند، اما در چنبر رنج و محنت گرفتار آمدهاند و دليل اين وضع ناموزون چيزي نيست جز عقايد وهابيها در مورد شيعيان.
از نگاه فواد ابراهيم، شيعيان ساكن الحساء و قطيف جمعيت قابل توجهي دارند. وي با استناد به منابع مختلف، خاطرنشان ميسازد كه از جمعيت 19 ميليوني عربستان سعودي، حدود يك ميليون نفر شيعه (اثني عشري، زيدي و اسماعيلي) هستند، كه اين تعداد بيش از جمعيت شيعي كشورهاي كويت، قطر، يمن، امارات متحده عربي و عمان ميباشد. جمعيت شيعه عربستان از نظر تعداد، پس از عراق، لبنان و بحرين قرار دارد، اما سكونت آنان در منطقهاي راهبردي مقام ممتازي به شيعيان و مبارزات آنها داده است.
علاوه بر جمعيت، مداومت مبارزه شيعيان عربستان عليه حكومت رياض دومين نكتهاي است كه حركتهاي شيعي در منطقه را مهم و تعيينكننده ساخته است. در كنار آن دو، نويسنده به جايگاه اقتصادي و نيز ايدئولوژي پوياي شيعيان هم ميپردازد و از پتانسيلهاي ديني ـ مذهبي شيعيان در تعارض با وهابيها سخن ميگويد. (ص 8)
فواد ابراهيم با استناد به يافتههاي برخي روابط بينالملل (از جمله آنجلو كودويلا از دانشگاه بوستون) خاطر نشان ميسازد كه بخش اعظم ستمهاي اعمال شده بر شيعيان ريشه در جهانبيني وهابيها دارد كه معمولا به اختلافات درون ديني حساسيت بيشتري دارند و شيعيان را از صهيونيستها خطرناكتر ميشمارند. به عقيده كودويلا وهابيها درصدد احياي قواعد و هنجارهاي امت اسلامي هستند، تمام مسلمانان غير وهابي را كافر ميشمارند، همه مناسبات و نهادهاي جديد را نوعي شرك ميبينند و براي طرد مخالفين خود به اصل تكفير متوسل ميشوند. به عقيده علي الورادي اصل تكفير هرچند نقطه ضعف وهابيهاست، اما آنان اين اصل را به عنوان منشأ مشروعيت خود انتخاب و از آن جهت غلبه بر غير وهابيها ـ از جمله شيعيان ـ استفاده ميكنند. (ص 20)
شيوه نگرش وهابي به شيعيان و مذهب شيعه، بخش مهمي از فصل اول كتاب را به خود اختصاص داده است. نويسنده در خلال اين مبحث به مرور تاريخ اختلافات وهابيها ـ شيعيان از سال 1744 به بعد ميپردازد. ابراهيم با استناد به آثار مورخان، (از جمله مورخ مشهور سعودي بنام ابن بيشر) به تفصيل حملات خونين وهابيها عليه شيعيان را شرح داده و جزييات پذيرش سلطه سعوديها از سوي شيعيان قطيف را توضيح ميدهد.
واپسين بحث فصل اول كتاب سه نوع تبعيض مذهبي، اقتصادي و سياسي است كه به عقيده نويسنده از سوي حكومت سعودي و وهابيها عليه شيعيان اعمال ميشده و هنوز هم ادامه دارد. برجستهترين تبعيضي كه مايه اختلاف شده و طرفين را مقابل هم قرار داده، تبعيض مذهبي است. در اين زمينه فواد ابراهيم تصريح ميكند كه نظام سياسي و علماي مذهبي عربستان حاضر نيستند اصل تنوع مذهبي را به رسميت بشناسند، آنها شيعيان را به عنوان شهروندان درجه دو ميبينند، عقايد شيعيان ـ از جمله شفاعت و توسل ـ را خرافه ميشمارند. در نتيجه، شيعيان در ساختن بناهاي مذهبي ـ مانند حسينيه ـ پوشيدن لباس خاص، به اداي پارهاي عبادات و اوراد و برگزاري مراسم مذهبي دچار محدوديتهايي هستند.
تبعيض عليه شيعيان به طرد مذهبي آنها محدود نميشود. به شهادت فواد ابراهيم، شيعيان با وجود برخورداري از انرژي و استعداد فراوان، محرومترين گروه در عربستان هستند. به گفته رابرت لاسي اگر استان شرقي تحت حاكميت حكام سعودي نبود، غنيترين كشور حوزه خليج فارس ميشد و از همه كشورهاي منطقه ثروتمندتر بود. با وجود اين به گزارش كميته بينالمللي حقوق بشر در سال 1996: «استان شرقي يكي از محرومترين مناطق عربستان است، دولت در مقايسه با ساير مناطق، در استان شرقي بسيار كند عمل كرده و در بخشهاي آموزش، پزشكي و راهسازي، سرمايهگذاري مناسبي نميكند. اولين بيمارستان مدرن قطيف در سال 1987 بنا شد.(ص 35)» با اين توصيف، موضوع فقط اين نيست كه شيعيان رافضي شمرده ميشوند و مطابق فتواي علماي وهابي، گوشت ذبح شده توسط شيعيان حرام عنوان ميشود يا ازدواج با شيعيان، كفر به شمار ميآيد. در كنار اين نگرشها، دولت عملا مناطق شيعهنشين را در فقر و محروميت نگه داشته است.
تبعيض سياسي عليه شيعيان، سومين نوع تبعيضي است كه در فصل اول كتاب مورد توجه فؤاد ابراهيم قرار گرفته است. به نوشته ابراهيم، شيعيان از تصدي مشاغل متوسط و عاليه محرومند و نيروهاي انتظامي، امنيتي و پليس به طور كامل در اختيار سنيهاست. (ص 41) حتي در استان شرقي يا الشرقي هم، شيعيان به مشاغل مهم گمارده نميشوند. مديريت دانشگاهها، سفارتخانهها و نهادهاي مهم همگي در اختيار سنيهاست. در استان احساء، شيعيان حتي از تصدي معاونت مدرسه ابتدايي هم محرومند. يگانه شرط ارتقا در چنين فضايي، وفاداري به حكومت سعودي است.مهمترين وجه مشترك علماي وهابي و حكومت سعودي اين است كه شيعيان را غير يا جدا از خود ميشمارند و هرگونه تلاش و تحرك شيعيان را نوعي توطئه و تمرد به حساب ميآورند. نتيجهگيري نويسنده در فصل اول اين است كه شيعيان به واسطه تبعيضهاي سهگانه مذهبي، اقتصادي و سياسي، اپوزيسيون حكومت شدهاند و همه حركتها و جهتگيريهاي حكومت را سياسي ميبينند و درصدد بودهاند نارضايتي خود را به وضع حاكم ابراز نمايند.
يكي از نكات ظريفي كه نويسنده به آن اشاره ميكند، تبعيض مضاعف عليه شيعيان در عربستان است. اما اين ابهام مطرح است كه آيا شيعيان اكثريت جمعيت در استانهايي چون الشرقي را تشكيل ميدهند. به نوشته ابراهيم، 33 درصد از جمعيت استان الشرقي را شيعيان و بقيه را سنيها تشكيل ميدهند. در اين حالت، آيا باز هم ميتوان از تبعيض حساب شده عليه شيعيان سخن گفت؟ البته اين ابهام نافي نگرش بسيار طرد كننده وهابيها به شيعيان نيست، اما در مواردي كه تركيب جمعيتي به نفع شيعيان نيست آيا باز هم ميتوان از تبعيض اقتصادي عليه شيعيان دفاع كرد؟ بهتر بود نويسنده تصريح ميكرد كه در استان الشرقي، شيعيان در مناطق خاصي (مثلا گتوها يا محلههاي اقليتنشين) سكونت دارند و بخش مهمي از تبعيضها معطوف به اين مناطق است نه كل استان الشرقي كه بيش از 60 درصد جمعيت آن را غير شيعيان تشكيل ميدهند. مطالعه فصل دوم كتاب كه به هويت شيعيان استان الشرقي اختصاص دارد، اين ابهام را تا حدودي روشن ميسازد.
2. مباني هويت شيعيان در استان الشرقي
سؤال اساسي فصل دوم اين است كه شيعيان آگاهي جمعي خود را چگونه توسعه ميدهند يا حفظ ميكنند؟ نويسنده براي يافتن پاسخ به اين پرسش از چندگانگي منابع هويت در عربستان بحث ميكند و تصريح مينمايد كه علايق منطقهاي (مانند نجدي، حجاري، شرقي و عصيري بودن)، مذهبي (مانند شيعه، سني، وهابي، اسماعيلي، مالكي، شافعي و جعفري بودن) و تعلقات قبيلهاي (مانند تعلق به قبيله قهيد، شمار، قحطان و غيره) هويت ملي در عربستان را به امري موهوم تبديل نموده است و شهروندان عربستاني ترجيح ميدهند خود را نه بر اساس مليت، بلكه بر اساس تعلقات مذهبي و عشيرهاي معرفي كنند. به عقيده فواد ابراهيم، هويت ملي در عربستان سعودي با سه مانع كليدي مواجه است:
1. فرقهگرايي وهابيها؛
2. اقتدارگرايي سعوديها؛
3. سرزمينگرايي نجديها.
سه مانع مذكور (ص 67)، سبب شده است تا شخصيتهاي قبيلهاي ـ حكومتي و مذاهب جايگزين مليت بشوند. نويسنده پس از تمهيدات نظري مرتبط (مانند ماهيت ازلي هويت و شيوههاي انكار و دستكاري هويت) به پاسخ پرسش اوليه فصل دوم ميرسد و خاطرشان ميسازد كه شيعيان آگاهي جمعي خود را از طريق مراسم و مناسك و نمادهاي جمعي مانند عزاداريها، برگزاري جشنها و اعياد مذهبي، پرداخت نذورات و خمس و زكات، پوشيدن لباسهاي خاص در ايام عزاداري و شادي و نيز با تجمع در حسينيهها ارتقا بخشيده و نظام معنايي خود را پاسداري ميكنند. نويسنده كتاب عوامل ديگري چون نقش علما، رسوم، روابط خانوادگي، نمازهاي يوميه و مراسم مذهبي را از جمله نگهبانان آگاهي جمعي شيعيان بر شمرده و از دوگانگي هويت (مذهبي ـ ملي) نزد شيعيان سخن به ميان ميآورد. (ص 55) نكته كليدي ديگر در فصل دوم، نگرش علماي وهابي نسبت به مسئله هويت ملي و مليگرايي است. بر اساس توضيح نويسنده كتاب، وهابيها مليگرايي را همان قوميت و عصبيت متدول در جامعه جاهلي برشمرده و آن را محكوم مينمايند. از ديد وهابيها اگر مليگرايي به معناي عصبيت است، يادگار دوران جاهلي بوده و محكوم و اگر مليگرايي به معناي وطندوستي و ميهندوستي است، اين امر به دولت مربوط ميشود و نه به ملت. (ص 67)
نويسنده با وجود وعده اكيد خود، مميزات هويتي شيعيان را تحليل ننموده و به صورت گذرا از شاخصهاي هويتي شيعيان عبور كرده است. بهتر بود فؤاد ابراهيم وزن مؤلفههاي هويتي شيعيان را بيان ميكرد. براي خواننده كتاب اين ابهام مطرح ميشود كه آيا نمازهاي يوميه به عنوان يكي از شيوههاي بروز آگاهي جمعي شيعيان، هموزن عزاداري عاشورا يا بزرگداشت نيمه شعبان و عيد غدير است؟ شايد بتوان مهمترين نقطه قوت فصل دوم را استناد نويسنده به متوني از آر. ويلسون، مك گوري،سي. فريد، ارنست گلنر و والكرد كونور دانست كه در اعداد شاخصترين نويسندگان و محققان موضوع مليگرايي هستند.
3. ظهور جنبش اسلامي شيعه
تا ابتداي فصل سوم خواننده كتاب فؤاد ابراهيم بدين نتيجه رسيده كه شيعيان عربستان سعودي طي 250 سال اخير همواره مورد طعن و تبعيض بودهاند. پاسخ شيعيان بدين چالش، خيزشي است كه از سال 1968 آغاز گرديد و در سال 1979 يعني همزمان با وقوع انقلاب اسلامي در ايران به اوج خود رسيد. با اين توضيح، فؤاد ابراهيم در فصل سوم به تشريح زمينههاي فكري خيزش 1979 ميپردازد. او براي اين منظور دهه قبل از وقوع انقلاب اسلامي را بازخواني كرده است. طي دهه قبل از انقلاب اسلامي، جنبشي به نام «حركت الرساليين الطلع» در سال 1968 بنيان نهاده شد. اين جنبش با حمايت آيت الله سيد محمد مهدي شيرازي (2002 ـ 1928)، مرجع تقليد ميليونها شيعه عراق، بحرين، ايران و لبنان تأسيس گرديد. انديشه سيد محمد مهدي در باب اسلام و جامعه مسلمانان به قدري رونق و گسترش يافت كه پس از مدتي به مكتب شيرازي ملقب شد. مكتب وي حاوي قرائت خاصي از اسلام و تشيع بود كه در قالب آن اسلام به زندگي عمومي مسلمانان باز ميگشت و اصطلاحاتي مانند آزادي بيان، تكثر سياسي، تمدن اسلامي و امت مؤمن به احكام اسلامي محترم شمرده ميشدند. انديشه شيرازي به سرعت و سهولت در حركت الرساليين الطلع نفوذ يافت و پيشگامان جنبش مذكور از طريق بازآفريني سنت شيعي قد علم كردند. به نوشته فواد ابراهيم، حركت الرساليين الطلع به شدت متأثر از انديشههاي سيد قطب بود. سيد قطب و حركت الرساليين الطلع هر دو از بازگشت جوامع اسلامي به جاهليت انتقاد ميكردند و خواهان آن بودند كه جامعه مسلمين دوباره به دوران طلايي اسلام بازگردد و احكام و مناسك اسلامي احيا شود. (ص 90) آنها حكومتهاي حاكم بر سرزمينهاي اسلامي را مشرك ناميده و درصدد اصلاح و هدايت آن بودند.
فواد ابراهيم معتقد است كه احياي شيعيان و رونق فعاليتهاي فكري ـ سياسي آنها متأثر از انديشههاي روشنفكران غيرروحاني مانند جلال آل احمد و علي شريعتي بود. ابراهيم با اشاره به مفاهيمي چون بازگشت به خويشتن، از خودبيگانگي و غربزدگي، تصريح ميكند كه انديشمندان ايراني سهم و نقش بسيار مهمي در احياي حركت شيعيان داشتند. ابراهيم بدون اشاره به شيوه تأثيرگذاري انديشههاي آل احمد و شريعتي بر حركت الرساليين الطلع به تعبير انقلابي آن دو انديشمند ايراني از اسلام و تشيع ميپردازد. از نگاه وي حركت الرساليين الطلع براي اولين بار در طول تاريخ اسلام، اسلام شيعي سنتي را نقد كرد و برداشت شريعتي از مفاهيم انتظار، تقيه، عاشورا و عصر غيبت را مورد توجه قرارداد. به باور ابراهيم، ايدئولوژي حركت الرساليين الطلع همان ولايت فقيه است كه شرط كليدي آن، زعامت فقهاست. حاصل سخن فواد ابراهيم در فصل سوم اين است كه رونق مكتب شيرازي، توسعه فعاليتهاي حركت الرساليين الطلع (مانند آموزش نظامي، برگزاري برنامههاي مذهبي، حمايت مالي، تأسيس روزنامه و مجله و مراكز تبليغ اسلامي و مواردي از اين قبيل) و تعبير انقلابي انديشمندان غير روحاني ايراني از تعاليم شيعي سبب بروز دههاي انقلابي شد؛ يعني از سال 1979 تا1989 شاهد ظهور دههاي انقلابي هستيم كه معلول و محصول فعاليتهاي فكري انديشمندان دهه 1970 است.
4. دهه انقلابي (1989 ـ 1979)
دهه انقلابي شيعيان در منطقه خليج فارس از سال 1979 آغاز ميشود، سالي كه طي آن انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي ميرسد و نخستين دولت اسلامي شيعي در قرن بيستم در ايران و به دست امام خميني(ره) تأسيس ميشود. علاوه بر اين، در عربستان گروهي از شيعيان مسجد الحرام را اشغال كردند و طي آن مطالبات انباشته شده خود را ابراز نمودند. اين دو رويداد مهم آغازگر سلسله حركتها و اقداماتي بود كه فؤاد ابراهيم آن را در فصل چهارم و با عنوان «دهه انقلابي» توضيح داده است.
به عقيده ابراهيم، دلايل خيزش انقلابي شيعيان طي دهه 1980 در عربستان بدين قرار بود: تبعيضهاي مختلف مذهبي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي، انكار هويت شيعيان و فتواي علماي وهابي بر ضرورت بازگشت شيعيان به اسلام راستين، بينتيجه بودن راهبرد قانوني(مكاتبه نجبا و خانوادههاي سرشناس با حكام سعودي)، وقوع انقلاب اسلامي در ايران و فروپاشي رژيم پهلوي و بالاخره مدرنيزاسيون (شهرنشيني و توسعه اقتصادي و افزايش سطح سواد و ارتباطات).
در نتيجه عوامل فوق، شيعيان ناراضي در قالب «سازمان انقلاب اسلامي» گرد آمده و به تلاشهاي زير مبادرت ورزيدند:
ـ ارتقاي آگاهي مذهبي شيعيان؛
ـ جذب كمكهاي مالي داخلي و خارجي؛
ـ عضوگيري، آموزش و سازماندهي نيروهاي جديد؛
ـ احياي هويت شيعي از طريق برگزاري برنامههاي مذهبي ـ فرهنگي.
در تحليل ابراهيم از ماهيت و جهتگيري سازمان انقلاب اسلامي، يك نكته اهميت كليدي دارد و آن عبارت است از استفاده انقلابيون و ضد انقلابيون از شعار و منبع مشترك، بدين ترتيب كه هم شيعيان و هم سعوديها و وهابيها، همگي از ضرورت هدايت طرف مقابل سخن ميگفتند و در اين راستا به تاريخ گذشته رجوع ميكردند.
نتيجه راهبردي حركت انقلابي شيعيان عربستان، ابراز خصومت سعوديها با انقلاب نوپاي اسلامي در ايران بود. اما فواد ابراهيم وابستگي شيعيان عربستان به ايران را انكار ميكند و معتقد است كه شيعيان عربستان بافت جغرافيايي ـ سياسي و فرهنگي خاصي دارند و نميتوان آنها را ستون پنجم تهران خواند. در يك عبارت كلي، ميتوان گفت كه ابراهيم طي فصل چهارم به تبيين ايدئولوژي، راهبرد (قانوني و فراقانوني)، ديدگاهها و فعاليتهاي سازمان انقلاب اسلامي ميپردازد و خاطرنشان ميسازد كه شيعيان در پاسخ به تبعيضهاي تاريخي، در دهه 1980 كوشيدند با توسل به ابزارهاي قانوني و فراقانوني رويكردي انقلابي پيشه كنند. در نتيجه اين رويكرد شيعيان، شيعه محافظه كار سنتي در معرض چالش قرار گرفت، مطالبات شيعيان آشكارا صبغه سياسي يافت، دولتهاي منطقه شيعيان را در محاسبات خود وارد نمودند و مهمتر از همه، همگرايي و اشتراكنظر بين شيعيان گسترش يافت. (ص 139)
5. حركت از رويكرد انقلابي به رويكرد اصلاحي (1993 ـ 1989)
طي دهه انقلابي (1989 ـ 1979)، هم سختگيري حكام سعودي بر شيعيان افزايش يافت و هم حكومت سعودي به عنوان حكومتي نابردبار مشهور شد. پس از ده سال تندروي و چالش خشونتآميز، رهبران سازمان انقلاب اسلامي بر آن شدند تا باب مذاكره و معامله با ملك فهد را باز كنند. فهد هم بيميل نبود تا با جلب رضايت شيعيان، در عرصه بينالمللي تصويري تازه از اقتدارگرايي سعوديها ارايه نمايد. در اين شرايط شيعيان بر آن شدند:
ـ وضع موجود يعني مشروعيت سعوديها در حكومت بر عربستان را بپذيرند؛
ـ رويكردي معتدل و مدرن (تاكيد بر حقوق بشر، آزادي اطلاعات و استفاده از سازمانهاي بشردوستانه و بينالمللي، تمركز بر مطالبات اقتصادي)اتخاذ كنند؛
ـ از ابزارهاي نظامي دوري جسته و با هدف جلب تحمل و مداراي سعوديها، از الگوي مشاركت پيروي كنند (صدور بيانيه در حمايت از تماميت ارضي عربستان در قبال حملات صدام حسين در سال 1990 در همين راستا بود)؛
ـ به جاي تأكيد بر مضامين انقلابي و تجديدنظرطلبانه شيعه، بر وجوه معتدل و مسالمتجويانه آن تمركز نمايند؛
ـ در كنار احترام به مرجعيت علما، از ديدگاههاي ساير گروههاي سني و ليبرال هم بهره بگيرند. (ص 153)؛
ـ به جاي نخبهسالاري، سازمان انقلابي اسلامي تلاش كرد تا كانالهاي ارتباطي خود با نيروهاي اجماعي را توسعه دهد. (ص 142)
اين تغيير رويكرد البته حاصل فرو نشستن تنشهاي ايدئولوژيك در دنيا هم بود. وقوع انقلابهاي آرام در كشورهاي اروپاي شرقي، پايان جنگ ايران ـ عراق و اتخاذ رويكردي پراگماتيستي از سوي دولت هاشمي رفسنجاني و بالاخره دستاوردهاي قليل ده سال جنگ و گريز، از جمله دلايل اتخاذ رويكرد اصلاحي در سال 1989 بود. ملك فهد به تبادل تغيير سياست شيعيان، موضع مثبت و معتدلي اتخاذ نمود. اين رفتار فهد ناشي از تغيير شرايط بينالمللي و منطقه بود. با وقوع جنگ 1990 و 1991، توجه رسانههاي بينالمللي به منطقه خليج فارس و بحران آتي منطقه معطوف شد و شيعيان از اين فرصت رسانهاي به بهترين نحو ممكن استفاده كردند. فعالان حقوق بشر در خصوص وضع شيعيان، ضمن انتشار گزارش پادشاهي سعودي، آن را با امپراتوري شوروي مقايسه كردند كه پس از هفتاد سال، عاقبت نتوانست اقليتها را يكدست كند و فروپاشيد. شكلگيري و تبليغ اين گفتمان براي فهد بسيار گران بود، به همين خاطر شكايت نامهها و توصيههاي فعالان شيعه از سوي ملك فهد بايگاني نشد، بلكه به موضوعات مذاكره دولت با اقليت شيعه بدل گرديد. نرمشهاي مذكور زمينه را براي همسويي و توافق بين اپوزيسيون شيعه و حكومت سعودي فراهم ساخت. اين همسويي از سال 1993 يعني پس از عقب راندن نيروهاي عراقي از كويت توسط متحدين آغاز گرديد. فرايند و دلايل و نتايج اين همسويي، موضوع فصل ششم و يكي از غنيترين مباحث كتاب است كه در ادامه ميخوانيد.
6. تفاهم بيسابقه
از نگاه فواد ابراهيم در سپتامبر 1993، اتفاق بينظيري در عربستان سعودي رخ داد و آن، اين بود كه حكام سعودي و علماي وهابي گفتوگو با شيعيان را پذيرفتند. اين تغيير رفتار با شيعيان كه به مدت 15 سال در حال جنگ و گريز با سعوديها بودند و وهابيها آنها را تكفير كرده بودند، اهميت بسيار زيادي داشت. در سايه اين گفتگوها، مسافرت شيعيان به خارج از كشور آزاد شد، صدور گذرنامه براي شيعيان آغاز گرديد، بسياري از زندانيان و تبعيديهاي شيعه به موطن خود بازگشتند و به طور كلي، فضايي از همسويي و تفاهم بين جنبش شيعيان به ويژه حركت اصلاح و حكومت سعودي آغاز شد.
فؤاد ابراهيم دلايل گرايش شيعيان به تفاهم را در قالب موارد زير تحليل كرده است:
1. وقوع اختلاف نظر بين اعضاي خاندان سلطنتي در خصوص برخورد با شيعيان؛
2. اوضاع بحراني اقتصادي عربستان سعودي در پي جنگ 1991 خليج فارس؛
3. رونق روابط ايران ـ عربستان سعودي و درخواست عربستان از ايران براي دوري از حمايت شيعيان منطقه؛
4. افزايش فشار فعالان حقوق بشر و سازمانهاي بينالمللي براي آغاز گفتوگو و طرح مطالبات طرفين و ترك رفتارهاي خشونتآميز؛
5. دگرگوني ايدئولوژي جنبش اصلاح و اجماع رهبران جنبش براي مذاكره با حكومت مرزي. به عقيده بندر بن سلطان، سفير كهنهكار عربستان در آمريكا طي دهههاي هشتاد و نود ميلادي، مهمترين دليل در تغيير رفتار متقابل شيعيان ـ حكومت سعودي، منفعت بود. بر اين اساس رهبران جنبش اصلاح بدين نتيجه رسيدند كه اهداف آنها از طريق مذاكره زودتر به دست ميآيد تا از طريق جنگ مسلحانه يا مخاصمه سياسي. (ص83)
پس از آغاز مذاكره، شيعيان به صورت رسمي و علنيتر به طرح مطالبات خود پرداختند. مطالبات شيعيان در دو مورد زير خلاصه ميشد:
ـ رعايت حقوق مذهبي شيعيان و جلوگيري از رافضي يا كافر خواندن آنها از سوي علماي وهابي؛
ـ رعايت اصل برابري توزيع فرصتهاي شغلي، خدمات رفاهي و آموزشي و اقتصادي. ابراهيم پس از تشريح مفصل اين مطالبات، عنوان ميدارد كه به نتيجه رسيدن اين مطالبات اهميت چنداني نداشت، مهم اين بود كه بالاخره سعوديها، شيعيان و جنبش اصلاح را به عنوان موجوديتي سياسي پذيرفته و با آنها بر سر ميز مذاكره نشستند. (ص 185)
پس از آغاز اين مذاكرات، دولت سعودي در مقابل علماي نوسلفي قرار گرفت كه همچنان شيعيان را مستحق كشتار و طرد و تكفير ميدانستند. انتظار حكام سعودي اين بود كه علماي راديكال وهابي، ديدگاههاي تند خود در خصوص شيعيان را تعديل كنند و در عوض شيعيان هم از رفتارهاي تحريكآميز خود (مانند فعاليت در مجامع و شهركهاي اروپايي، راهاندازي نشريات بينالمللي عليه سعوديها، شكايت به مجامع حقوق بشر بينالمللي و فعاليت زيرزميني در مناطق نفتخيز) دست بردارند. ملك فهد براي توجيه نرمش رياض در قبال شيعيان، مذاكره و تفاهم سال 1993 را نوعي عفو عمومي معرفي ميكرد و شيعيان هم مخاصمه با سعوديها را نوعي عقلانيت و منطق حاكم بر نظام بينالملل ميشمردند. با وجود همه اين توجيهها، مذاكره و توافق بزرگ در سال 1993 صورت پذيرفت و جنبش اصلاحي شيعيان به بيست سال فعاليت انقلابي خود خاتمه داد.
7. تعامل شيعيان ـ حكومت سعودي (2005 ـ 1993)
طي نيم قرن اخير حكومت سعودي اپوزيسيونهاي مختلفي را تجربه كرده است. مليگرايان، سكولارها و چپها از جمله مخالفان سياسي آل سعود بودهاند، اما حكومت مركزي در مقابل هيچ يك از آنها نرمش نشان نداده و همگي را طرد، تكفير، تحريم و سركوب نموده است. در مقايسه با آن گروهها، شيعيان دستاوردهاي بزرگي داشتهاند، به طوري كه سازش و مذاكره با شيعيان، آل سعود را با معضلات بسيار دشواري مواجه ساخته است. فواد ابراهيم در واپسين فصل كتابش، اين معضلات را بدين شرح ميشمارد:
ـ اختلاف در ميان هيأت حاكمه درباره شيوه برخورد با شيعيان؛
ـ نارضايتي طيف راديكال وهابيها در خصوص مذاكره دوستانه با شيعيان؛
ـ احياي موقعيت شيعيان در عربستان سعودي و كشورهاي عرب خليج فارس؛
ـ احتمال بينالمللي شدن اختلاف شيعيان با خاندان و حكومت سعودي. (ص 10)
مذاكره و تفاهم فقط آل سعود را آزار نميداد. رهبران جنبش اصلاح هم بايد براي پيروان خود توضيح ميدادند كه چرا با سعوديها (خصم ديروز) مذاكره و تفاهم كردند. ابراهيم توضيح داده است كه رهبران جنبش با تشكيل جلسههاي خياباني و تجمعهاي مختلف سياسي به پيروان خود توضيح دادند كه ادامه راه گذشته، آينده را خراب ميكند و تحولات منطقهاي و بينالمللي، فرصتهايي در پي آورده كه لازم است استفاده شوند. بر اساس توضيحات فواد ابراهيم، از سپتامبر 1993 تا سال 2005 شيعيان سه مرحله متمايز را پشت سر نهادهاند:
مرحله اول: اين مرحله از 1993 تا 1995 تداوم دارد كه طي آن جنبش اصلاح اعضاي خود را از اروپا و آمريكا فراخوانده، ولي نميداند كه چه سياستي را در پيش بگيرد.
مرحله دوم: اين مرحله از سال 1995 تا سال 1997 طول ميكشد و به دوره سازماندهي و آمادهسازي مشهور است. طي اين دوره، رهبران جنبش اصلاح باب مراوده با خاندان سلطنتي را باز كرده و از بين انبوه شاهزادگان، متحداني براي خود برميگزينند. (ص 213)
مرحله سوم: از سال 1998 تا جنگ آمريكا ـ عراق در سال 2003 و سرنگوني صدام ادامه دارد. در اين مرحله، شيعيان با طيف ميانهروي وهابيها و سلفيها رابطه برقرار كرده و ضمن پذيرش قاعده بازي بر ضرورت احقاق مطالبات خود تاكيد ميورزند. در پرتو اين ديدارها و توافقها، شيعيان موفق ميشوند مساجد جديدي بنا كنند، در برگزاري مراسم مذهبي خود تا حدي آزاد ميشوند و سطح زندگي خود را ارتقا ميدهند. اين سازش به مرحلهاي ميرسد كه بعضي رهبران جنبش اصلاح در نشريات سنيها (مانند عكاظ) مقاله مينويسند و در نوشتههاي خود به نفع دولت عربستان در قبال خارجيها كه علاقهمند به جدايي مناطق شيعهنشين از سعوديها هستند، موضعگيري ميكنند.
پس از سال 2003، شيعيان عربستان سعودي از موقعيت بهتري برخوردار شدند. دسترسي ارزان و آسان به ابزارهاي اطلاعرساني و نيز سيل انتقاد جهاني از شيوه مملكتداري سعوديها، شيعيان را كمك نمود تا مطالبات خود را با عزم و گستردگي بيشتري اعلام دارند. البته شيعيان در اين موقعيت هم بر وفاداري خود به حكومت سعودي تأكيد داشته و بر عهد خود به رعايت قواعد بازي وفادار ماندند. در سال 2004 و در اوج اعمال فشار جهاني عليه سعوديها، 450 تن از نخبگان و افراد سرشناس شيعه طي نامهاي به ملك عبدالله، تجيد ميثاق و بيعت كردند (ص 216). در پرتو اين تعامل دو جانبه، شيعيان به تنوع فعاليتهاي خود افزودند، رفته رفته با صراحت و رسميت بيشتري ابزار وجود كردند و همايشهاي متعددي در زمينه توسعه حقوق شيعيان برگزار گرديد (ص 217). در نتيجه، شيعيان به عنوان گروهي معترض ولي مشروع و محق پذيرفته شدند و دولت نوپاي ملك عبدالله گرفتارتر از آن بود كه به كنترل و سركوب آنان بپردازد، وهابيها هم به خاطر پرورش افرادي چون بن لادن زير فشار افكار عمومي و رسانهها قرار داشتند.
فواد ابراهيم در تخمين چشمانداز آتي ثبات در عربستان سعودي، تصريح ميكند كه با وجود وعده ملك عبدالله براي دموكراتيك كردن عربستان طي دو دهه آينده (تا سال 2025)، به نظر نميرسد وي در فرصت اندكي كه دارد بتواند انبوه توقعات پديد آمده در نزد جوانان، زنان و اقليتها را برآورده سازد. به عقيده ابراهيم: «تجربه عربستان نشان ميدهد كه درآمدهاي نفتي همواره مانعي براي اصلاحات سياسي بوده است. هرگاه دولت قوي شده، جامعه را ضعيف كرده است و در واقع ميتوان گفت كه رفاه اقتصادي هميشه مانعي براي اصلاحات سياسي بوده است.» (ص 255)
به طور كلي، اشراف فواد ابراهيم بر جزئيات فعاليتهاي شيعيان عربستان سعودي و نيز آگاهي او از چارچوبهاي نظري بحث حقوق اقليت و مبحث هويت، اثر وي را به مجموعهاي خواندني تبديل كرده است. با وجود اين محاسن، كتاب شيعيان عربستان سعودي در بعضي موارد بسيار توصيفي ميشود، ملاك تفكيك فصول از همديگر مشخص نيست و معلوم نيست كه تفاوت واقعي فصل شش و هفت در چه چيزي است.
نويسنده كتاب، با استناد به بيش از 1200 سند ويژه و منبع علمي معتبر اثر ماندگاري در مورد شيعيان منطقه ارايه كرده است، اما خواننده كتاب با اشتياق صفحات پاياني اثر را ميكاود تا اوضاع كنوني و تمهيدات آتي شيعيان را دريابد كه متأسفانه ابراهيم به آن نپرداخته و مسايل شيعيان طي پنج سال اخير را بسيار به اجمال بيان داشته است. متخصصان علم سياست و روابط بينالملل، با مطالعه كتاب شيعيان عربستان سعودي، چارچوب مفهومي و دادههاي بينظيري در مورد فراز و فرود فعاليتهاي شيعيان در عربستان مييابند.