عنوان: ولايت فقيه ، امتداد ولايت خداوند
نويسنده: آيت الله محي الدين حائري شيرازي
ولايت ائمه ، ولايت خدا است ومفهومي جداگانه نيست . درتوضيح اين مطلب كه چرا ولايت امامان همان ولايت خدا است بحث كرده و مثالي آوردم ازقبله وآن اينكه ميفرمايد (خداوند كعبه اين بيت محترم را قيامي براي مردم قرارداده است) . مردمي را كه به دنيا توجه دارند به زمينگيرها ، فلج ها و بيحسهايي تشبيه كرده كه وقتي به راه خدا افتاده وخدايي ميشوند مثل فلج هايي ميشوند كه شفا يافته وميتوانند راه بروند . وقتي كسي ازپا فلج مي شود او را به وسيله دارو، درمان ميكنند بعد راه مي افتد .انسان هم وقتي دل به دنيا ميبندد افليج است. زمين گير دو نوع داريم يكي آدمي است كه پايش زمينگير است، ديگري كسي كه دلش زمينگيرو فلج است. يعني دنيا به خود، به اسم وشهرت وتعلق پيدا كرده، نميتواند قدمي روبه خدا برداشته ودر راه خداحركت كند.وقتي پا فلج ميشود، پزشكان معمولي كار كرده و مداوا ميكنند تا حالش خوب شود. اما وقتي دل فلج مي شود، پيغمبرها هستند كه بايد شفا بدهند، خداوند ميفرمايد اين كعبه را قرار داديم براي شفاي اين نوع افليجها تا مردم را برخيزاند ومردم هم براي خدا برخيزند. چون بهترين چيزها يعني چيزي كه انسان را زنده ميكند اين است كه واقعا براي خدا بايستد تا ازاين دلبستگيها نجات پيدا كند . اين آيه ميگويد ما كعبه را براي مردم قيام قرارداديم. اماكعبه كجاست ؟ كعبه يك جا و چهارديواري است كه چهارتا ركن اطرافش است وكساني كه مكه مشرف شدهاند به خانهي وسط ميگويند كعبه، قبله هم آنجاست .اين آيه را درنظرداشته باشيد حال ببينيم بعدازقبله چه ميگويد آيه قبله ميگويد كه: آنگاه كه تو رو به آسمان ميكردي ودعا ميكردي اين را مي ديديم حالا برايت يك قبله درست ميكنيم در زمين كه به آن سمت توجه كني، رويت را به سمت مسجدالحرام بگردان بعد به همه بهعنوان يك قانون همگاني خطاب ميكند باز تاكيد بيشترميكند درآيه ديگر: (ازهرجا كه بيرون آمدي صورتت را به سمت مسجدالحرام كن ، روبه سمت مسجد الحرام كن ) حجاج ميدانند مسجدالحرام همين جايي است كه وسط آن كعبه است . پس يك بحث درباره كعبه و يك بحث درباره مسجد وجود دارد . ميگويد كعبه قيام للناس است. محوركعبه است، اما قبله مسجداست . كعبه ومسجد دوتا است، امام يكي است. ميگويد قبله، تو از هرجا بيرون آمدي مسجد الحرام است.
اما آنچه مردم بايد به وسيله آن ازخاك بلند شوند كعبه است و مسجدالحرام دراطراف كعبه است . حالا اينها دوتا هستند يا يكي؟ چه فرقي ميكند؟ وقتي مسجدالحرام دراطراف كعبه است، هركس روكند به كعبه به مسجد الحرام روكرده است . اگركساني كه داخل مسجد هستند، به ديوارهاي داخل مسجد الحرام رو كنند نمازشان باطل است ولي كساني كه بيرون مسجد هستند اگربه ديوارهاي مسجد الحرام روكنند نمازشان درست و قبله آنها صحيح است . كساني كه داخل مسجد هستند بايد رو به كعبه كنند. كساني كه مشرف شدهاند ، مشاهده كردهاند درمسجد الحرام نماز با شكوه و صف زيبائي تشكيل ميشود . دردايره داخل مسجدالحرام امام جماعت ازهمه به كعبه نزديكتر ميايستد ، يك صف دوركعبه دورميزند وبه او اقتدا ء ميكنند و دوباره نيز به اين امام جماعت برميگردد. صفهاي بعدي هم اين نظم را دارند و به همين ترتيب تا آخرصحن مسجدالحرام وشبستانها وحياط بيرون و بازارها همه دايره وار دوركعبه نماز ميخوانند اما كساني درمدينه هستند و كساني دربيرون ازمكه هستند ديگر به كعبه رو نميكنند بلكه برايشان روكردن به خود مسجد كافي است، چرا؟ چون ميگويند كعبه ومسجد براي كسي كه دوراست يكي است، خود مسجد علامت كعبه است به وسيله مسجد كه ديوارهايش بلندتراست ميتوانند بفهمند كعبه كدام قسمت است . و وقتي هم فرد به مسجد توجه كند، در دلش به كعبه توجه دارد اگر فرد از اين شهر دورتر رفت، آنجا به خود مكه هم كه رو كند باز به اين دليل كه مسجد در ميانه است دلش راضي است كه به كعبه ومسجد توجه كرده. باز اگرخيلي دورتر شد با اينكه حرم خيلي ازمسجد ومكه خيلي فاصله دارد و اطراف آن را گرفته اما همان هم كافي است و توجه به آن مانند توجه به خود كعبه ميشود . اين مطلب مثالي بود براي مراتب ولايت.
ولايت
ولايت مربوط به خدا است، درآيه الكرسي به يك ولايت اشاره شده وآن ولايت الله ازآن ولايت را هم ولايت شيطان عنوان شده است. (خدا ولي مومنين است ومومنين را از تاريكي به سوي روشني هدايت ميكنند. كافرها، وليشان طاغوت هاهستند وآن ها كفار را ازروشني به سمت تاريكي ميبرند ) ازاين آيه فهميده ميشود.
كه اصلا ولايت يك امر قهري است يا ولايت الله يا ولايت شيطان و اين كه كسي بگويد من نه تحت ولايت خدا هستم و نه شيطان، نميتوانند حرف صحيحي زده باشد چون قرآن ميگويد اصلا " ولايت غيرقابل اجتناب است وهيچكس خالي ازولايت نيست . اگرانسان ازولايت خدا خالي شد درولايت شيطان قرارميگيرد يعني شيطان ولي اوست ، چه خودش بداند و چه نداند واگركسي ازولايت شيطان خارج شود بلافاصله ولايت الله شامل حالش ميشود چه خودش بداند و چه نداند . به عنوان مثال ، ميتوان گفت : اگرليواني پرازآب داشته باشيم وآن را كج كنيم تا آبش بريزد، هوا جاي آن را ميگيرد و اگر از آب خالي شد پراز هوا ميشود. اگر در ليوان آب ريخته شود، از هوا خالي مي شود. يعني وقتي ولايت الله ميآيد بايد ولايت شيطان بيرون رود. نميتوان اين دو را با هم جمع كرد يا يكباره ازهر دو خالي شد.كسي را نميتوان يافت كه نه تحت ولايت خدا ونه تحت ولايت شيطان يا هم تحت ولايت خدا وهم تحت ولايت شيطان قرارداشته باشد. هرحرفي كه انسان مي زند يا واقعا" به ولايت شيطان وتحريك شيطان است ويا واقعا" به ولايت الله وازروي يك انگيزه خدايي . هرنيتي كه انسان ميكند از يكي ازاين دوطرف سرچشمه گرفته است. پس درمقابل ولايت شيطان يك ولايت بيشترنيست وچند ولايت وجود ندارد .نميتوان گفت ولايت شيطان ، ولايت آمريكا، ولايت ساواك، ولايت خان زورگو، ولايت منحرف ياولايت گروهكها. همه اينها يك ولايت است وآن ولايت طاغوت ميباشد. متعدد نيست وهمه يكي است . در مقابل نيز نميتوان گفت ولايت فقيه، ولايت ائمه ولايت پيغمبرو ولايت خدا. مجموعه اين موارد نيز يك ولايت ميشوند. شما اگر بگوئيد سعودي ولايت دارد آمريكا هم ولايت دارد بين آنها رابطه است يكي تابع ديگري ست وآنكه بالاتراست، ولي اصلي است .نميتوان گفت شيطان يك ولايت دارد و آمريكا هم يك ولايتي ديگردارد. بلكه بايد گفت شيطان بر امريكا ولايت دارد، يعني سلطه گران جهاني در راس آنها آمريكا در ولايت شيطان به وحدت ميرسند.
به عبارت ديگر، اينها يك ولي دارند كه در خطوط جداگانه نگه ميدارد وبين آنها اختلاف مياندازد. و هروقت نيز صلاح بداند بين آنها اتفاق ايجاد ميكند. چون همه آنها، تحت ولايت او هستند. مثل دست راست و چپ كه انسان هم ازدست چپ استفاده ميكند و هم از دست راست. پس آيه الكرسي ميگويد يك ولايت بيشترنيست. لذا اگر گفته شود پيغمبرولي مومنين است اين ولايت را براي علي(ع) وضع كرد مفهوم آن دو ولايت نيست بلكه همان ولايت الله است كه درظرف نبوت در امامت ظهور و بروز پيدا ميكند. مثل همان قضيه قبله و كعبه است مسجدالحرام حامل كعبه است و كعبه دردرون آن قراردارد و مسجدالحرام ازكعبه كسب نور ميكند. مثالي ذكرميكنم درمكاني چراغي وجود دارد تا نور را به شيشهها منعكس كند و ازآنجا به اطراف چراغ منعكس شود اين پروژكتور چگونه است؟ يك لامپ باريك قوي وسط آن است و چند تا آينه اطراف آن وجود دارد، اين چراغ قلمي باريك كه روشن مي شود به نظرمي رسد كل اين نورافكن يك شعله آتش است. ديگرچراغ ديده نميشود شدت نور اين چراغ لامپ پروژكتوربه آينههايي كه اطراف آن است ميخورد و نور را به بيرون منعكس ميكند حال اگراين آينه ها را بردارند نميتوان ازاين لامپ درست استفاده كرد.خداوند درخلقت ، ازنورآن لامپ ، درمثال هاي متعدد استفاده كرده است . شبهاي مهتاب نورماه را ميبينيد ودر پناه آن نورسياه وسفيد را ازهم تشخيص داده وجاده را تميز ميدهيد . فضا را و زيبائيها را ديده و شكرميكنيد اما خوب شما مي دانيد كه آن نورماه نورخودش نيست ماه مثل آينه مقابل خورشيد قرارگرفته است. نورخورشيد به آن ميتابد وماه آن رابه زمين منعكس ميكند وزمين روشن ميشود. حال آيا ميتوان گفت دو نور داريم يكي نورخورشيد وديگري نورماه؟
اينگونه نيست .فقط نورخورشيد است، زماني مستقيما از خورشيد به ما ميتابد كه به آن نورآفتاب ميگويند و زماني از طريق ماه ميتابد كه به آن ميگويند مهتاب. پس آفتاب ومهتاب همه ازخورشيد است. مهتاب نور با واسطه خورشيد است وآفتاب نوربي واسطه آن . امام و رهبري، ولي فقيه است. نوري از او برجامعه ميتابد نوري كه مثل نورمهتاب است . امام زمان ( عج) خورشيد حقيقت است نورآن خورشيد به اين ماه ميتابد وبه ما نورافشاني ميكند.براين اساس گفته ميشود كه ولايت فقيه ولايت امام زمان (عج) است. اما رقيق شده و به صورت ولايت فقيه درآمده است. ولايت فقيه مهتاب است كه ازنور آفتاب قدرتش كمتراست. اما جدا از آفتاب هم نيست. ازآن خورشيد نورولايتي به مرجع تقليد و به نائب امام زمان (ع) ميتابد زماني كه به ما مي تابد به آن ولايت فقيه ميگوئيم كه عينا" همان ولايت امام زمان (عج) است . البته شايد بگويند رنگ مهتاب كمتراز رنگ آفتاب است وگرماي آن نيز كمتر از گرماي آفتاب است .دليل اين امر، اين است كه واسطه خورده است وگرنه جدائي ميان آنها نيست و دوتا نيستند، يكي باواسطه آمده و ديگري بي واسطه. اگركسي به محراب ياسمت قبله روكند همگي به كعبه برميگردد. شايد كسي بگويد درمسجدالحرام وقتي نماز ميخوانند صف هايشان حلقه اي ودايرهاي است، اما وقتي اينجا نمازميخوانيم صف ها خط مستقيم است.اينگونه نيست . اينجا هم صف ها دايرهاي است اما ما نميبينيم، چرا؟ به دليل اينكه اين دايره بزرگترشده است . اگردرتمام شهرهائيكه ميخواهند نماز بخوانند همه يك لحظه روبه قبله كنند، تهران روبه قبله، شيراز روي به قبله ، مشهد روبه قبله حتي اگرآفريقا روبه قبله وآسيا روبه قبله بايستند آنها هم صف هايشان به شكل دايره است همه توجه شان به يك نقطه است وصف هايشان به صورت دايره است . آيه قرآن اين مطلب را واضح تربيان ميكند.
در سوره نورميگويد خدا روشني آسمان و زمين است غيراو همه چيز تاريك وهمه جا تاريك است . روشنيها از خداست در وصف تابش اين روشني ميگويد مثل نور مثل چراغي است كه درچراغدان گذاشته شده باشد دور اين چراغ هم حبابي ازآينه است سه چيز را ذكرميكند، چراغ، حباب چراغ وچراغدان. به حباب چراغ ميگويد : حباب چراغ مثل ستاره پرنوري است (يعني شما نميتوانيد بگوئيد اين فتيله چراغ است كه نورميدهد اين هم حبابش است .چرا نورافشاني ميكند اصلا اين حباب كه روي چراغ ديده ميشود درونش ازشدت نورانيت ديده نميشود. مثالي هم برايتان آوردم ، مربوط به پروژكتورها. اينجا سئوالي پيش ميآيد كه مگر نور مانع ديد ميشود؟ بله نورمانع ديد ميشود .آيا كسي ميتواند خورشيد را نگاه كند ماه را مي توان ديد، اما خورشيد را نميتوان مشاهده كرد. آيا به خاطراينكه تاريك است ؟خيربه اين دليل نميتوان ديد كه خيلي روشن است . مرحوم سبزواري درتوحيد ميگويد : (اي كه مخفي شدي ازشدت روشنائيات، اي كه ازشدت ظاهربودن باطن شدي ) از بس ظاهري، باطني، از بس همه جا هستي، نمي توان مشخص كرد كه كجا هستي، چون همه جا هستي . مثلا چيزهايي را كه از بس زياد هست وهمه جا را گرفته نميتوان برايش قيمتي تعيين كرد. براي آب ونان پول پرداخته مي شود اما براي هوا اينگونه نيست، اما كداميك قيمتي تراست؟ هوا قيمتي تراست يا آب ونان؟ . براي نان در صف هم مي ايستند ،براي آب ماهانه پول مي پردازند ولي براي هوا سالانه هم يك ريال نمي پردازند، اما وقتي انسان نفسش تنگ مي شود اگر بخواهد كپسول اكسيژن براي او بياورند حاضرست همه دارايي اش را بدهد تا هوا به او برسد . در مورد نان وآب انسان ميتواند تا مدتي تحمل كند. اما براي هوا دقيقه هم نميتوان صبركرد. درصورتيكه انسان وقتي ميخواهد نان بخورد ميگويد الحمد ...، وقتي هم آب ميخورد ميگويد الهي شكر، اما آيا تاكنون براي تنفس هو الحمدالله گفته است؟ چنانچه درهر الحمدالله سه چهار تا نفس كشيده ميشود و براي هركدام بايد يك الحمدالله بگوئي، چكارميكني؟ مرحوم سعدي در ابتداي گلستان نبوغ خود را براي شكرنعمت انسان نشان داده و ازنفس انسان استفاده كرده وميگويد: (هرنفسي كه فرو ميرود ممد حيات است وچون برميآيد مفرح ذات). پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و برهرنعمتي شكري واجب). اين ازظرافت فهم است .گاهي يك چيز از بس ظاهراست، مخفي است . هوا از بس همه جا هست و بس نعمتش زياد هست ، نعمت بودنش روشن نيست . از بس نعمت بودنش سنگين است وشديد نعمت بودنش مخفي است ، از بس ظاهراست، مخفي است . به خاطرشدت نور نميتوان شكل خورشيد را ديد . مثل زجاجه روي چراغي كه خدا نورخودش رابه او مثال زده، مثل آن ستارهاي است كه درونش را نميتوان ديد و از درخشش نميتوان جمالش را مشاهده كرد. اما نور ازخود زجاجه نيست . نورمربوط به آن مصباح است . پس مثالي هم كه خدا زده است مثال مراتب است كه نور از چراغ است . انسان ميگويد از شيشه چراغ است، نورشيشه باز از خود چراغ است. پس انبياء هرچه داشتند از خداست، هرچند كسي فكر كند از انبيا است . ائمه هرچه دارند مال خداست . امام رضا (ع) به اذن الله شفا مي دهد خدا شفا ميدهد .اگرتو بداني كه امام رضا (ع) يك عبيدي است ازعبادالله ويك مستخدمي است و يك بندهاي است از بندگان خدا، بعد هرچه از او ببيني ميگوئي ازخدا گرفته . هم بايد توجه كنيد كه از امام رضا(ع) بگيريد وهم توجه كنيد كه امام رضا از جانب خدا مي دهد.اگركسي بگويد من چكاردارم به امام رضا(ع) وخودم ازخدا ميگيرم مانند اين است كه بگويد درشب من چكاردارم به نورماه ، خودم ازخورشيد ميگيرم و نميتوان گرفت. وقتي روزشد ميتوان ازخورشيد گرفت، اما درتاريكي شب با واسطه آنها بايد بگيري وهميشه هم آنها واسطه هستند به هركجا هم كه برسي آنها واسطه هستند. بهشت هم بخواهي بروي بايد با واسطه آنها بروي اگربخواهي نمازت هم قبول بشود بازبا واسطه آنهاست چرا؟ چون خدا اينگونه قرارداده است. براي همين منظوردرهمين آيه نورازسوره نورمي گويد ، خدا به سوي نورخودش هركه را بخواهد هدايت مي كند .خدا چون به همه چيزآگاه هست . اين مثالها رابراي فهم مردم ميزند ، بعد ميخواهد آدرس اين نور را بگويد، روي انسان صحبت ميكند . در صدر آيه نورخدا را فرض ميكند درآخرآيه ازانسانها صحبت ميكند يعني نورخدا درانسانها است. مي گويد : آن نورخدادرخانه هائي است كه خدا اذن داده كه اين خانهها رفيع بشود و ذكرخدا در اين خانهها بود . ائمه (ع) وقتي كسي را ميآوردند توي خانه شان واو از خصوصياتشان مي پرسيد ميگفتند خانه امامها همانجائي است كه نورخدا را درآن ميتوان ديد. حرم حضرت رضا(ع) جزء همين بيوت است . خدا اعلام كرده كه بايد اينها رفيع بشود و دراين بيوت از خدا ياد شود. مسجد درمرتبه ومقام خود جزء همين بيوت است وقتي مي خواهد مقام اين مسجد و بيت الله را بيان كند ميگويد: مردان و انسانهايي در او عبادت خدا ميكنند وشخصيتهائي در او ياد خدا ميكنند . بيت فاطمه زهرا(س) از بيوت الهي است . (رجال) كه اينجا ميگويد درآنها نور است . آدرس نور خود را ميگويد كه در انسانها اينچنين، نور مرا پيدا كنيد. ميگويد نورمن در انسان است انسانش را پيدا كنيد . نورمرا پيدا كنيد. ميگويد نورمن در انسان است انسانش را پيدا كنيد، نور خدا را در انسان پيدا كنيد. پس ولايت الله بايد از ولي كه انسان است صادر بشود. پيغمبرخود انسان است وآدرس نور ولايت الهي را او داده است ائمه انسانهايي هستند كه نورولايت الهي در آنهاست و درزمان ما هم نائب امام زمان (عج) هم جزو همين شعبه و ازهمين برنامه هست كه ولايت الهي را درآنجا پيدا ميكني . پس به اين نتيجه رسيديم كه دو ولايت نيست وولايت ائمه اطهار(ع) ازولايت خدا جدا نيست .همان ولايت هست از ائمه تابش پيدا ميكند . مشرق آن نورهستند، محل تابشش هستند كه ميتابند وما بايد اعتقادمان اين باشد اين اولياء ولايت امرما ازخود هيچ چيز ندارند، يك ذره نه اختياردارند ونه استقلال، نه قدرتي و نه قوهاي وهرچه دارند ازخداست. مطلب ديگري نيزبايد بيان كنم وآن اين است كه خدا همه چيزدارد اما وقتي ميخواهد بدهد ازاين راه يعني راه ولايت ميدهد اين دونكته را به فرزندانتان تفهيم كنيد كه ازخودشان هيچ حول وقوهاي ندارند وهرچه هست ازخداست اما هرچيزي هم خدا ميدهد ازاين راه ميدهد بعضيها قسمت اولش را ميفهمند . ائمه درنظرشان كوچك ميشود بعضي ديگر، قسمت دوم راميفهمند كه هرچه خدا ميدهد از دست اينها ميدهد و قسمت اول را نميفهمد خدا در نظرشان كوچك ميشود . شما بايد كاري كنيد نه امامانتان درذهن فرزندانتان كوچك شوند ونه خدا كوچك بشود .بگوئيد امامها ازخود حول وقوهاي ندارند هرچه هست از خداست . هرچه دارند ومي كنند ازكيسه خدا خرج ميكنند وازطرف ديگرخدا هم هيچ چيزي نميدهد مگر از طريق اينها . هرچه نور داريد بايد ازاينها بگيريد وبرنامه ارتباط مستقيم ودادن مستقيم را براي جاي ديگرگذاشته است دردعاي زيارت امام حسين(ع) ميخوانيم اراده خدا در مقاديرآموزش برشما نازل ميشود واز در خانه شما خارج ميشود كه انشاءالله اين مطلب را توضيح بدهيم خداوندا قلب مارابه قلب امام امت كه مربوط به قلب امام زمان (عج) است مربوط بفرما وتوفيق حضورد جبههها را كه محل منتقل شدن انسان ازولايت شيطان به ولايت الله است وتصفيه شدن وخارج شدن ازخود وتبديل به نورخدا شدن هست نصيب ما كند.