نويسنده :دكتر فرهاد گلستاني فرد استاد دانشگاه علم وصنعت ايران
در چند دهه گذشته و با هدف توسعه علمي، تعداد زيادي مراكز پژوهشي در كشور تاسيس وتوسعه يافته كه قاعدتاً ميبايست محور اصلي توليد علم را بهعهده داشته باشند؛ خصوصا در زيرمجموعه وزارت علوم، تحقيقات و فناوري، مراكز تحقيقاتي متعددي با محور پژوهشي فعاليت ميكنند. حال سؤال مهم و كليدي، اين است كه آيا مراكز پژوهشي در جهت رسالت و هدف مقدس خود حركت ميكنند؟
نگارنده طي سه دهه اخير نه تنها با مراكز پژوهشي كشور همكاري داشته و در جريان فعاليتهاي علمي آنها بوده است، بلكه با چندين مركز تحقيقاتي خارج از كشور نيز ارتباط نزديك داشته و مقايسه مراكز داخلي و خارجي را مورد توجه قرارداده است.
در بيشتر كشورهاي جهان مراكز تحقيقاتي با رسالت انجام پژوهشهاي علمي در مرزهاي دانش و با تأكيد بر توسعه فناوريهاي پيشرفته ايجاد و توسعه يافتهاند.
يك نگاه اوليه به دستاوردهاي اين مراكز نشان ميدهد كه پژوهشگاهها سهم اصلي را در ايجاد تكنولوژيهاي نوين در اختيار دارند به طوري كه بدون اين مراكز امكان توسعه صنايع پيشرفته مقدور نيست.
سؤال اينجاست كه اين كشورها با وجود داشتن دانشگاهها و با امكانات پژوهشي خوب چرا با هزينههاي زياد مراكز تحقيقاتي را تاًسيس ميكنند.
پاسخ اين سؤال را مديران مراكز پژوهشي خارج از كشور چنين ميدهند: مراكز تحقيقاتي، پژوهشهاي سطح بالايي را انجام ميدهند كه اصولاً دانشگاهها به خاطر دغدغه تربيت نيروي انساني نميتوانند به انجام برسانند.
به عبارتي ماموريت مراكز پژوهشي، انجام تحقيقاتي است كه زودتر به فناوريهاي نوين صنعتي منجر ميشود. بر اين اساس مراكز تحقيقاتي خارج عموماً خود راساً ماموريت گرفتن دانشجو و تربيت نيروي انساني را به عهده نميگيرند.
حال در ايران متأسفانه اكثر مراكز پژوهشي خود را درگير ماموريتهاي آموزشي و تربيت كارشناسي ارشد و دكتري كردهاند. بديهي است درگيري آموزشي، ماموريت اصلي را كه انجام تحقيقات پيشرفتهتر از دانشگاههاست، كمرنگ ميكند. نگاهي به دستاوردهاي مراكز پژوهشي كشور نشان ميدهد كه در اكثر اين مراكز ثبت اختراع خارجي و ايجاد دانش فني مورد نياز مراكز صنعتي بسيار كم بوده است، به عبارتي مراكز تحقيقاتي ما عموماً نتوانستهاند ماموريت اصلي خود را انجام دهند. جالب است توجه شود كه در چند موردي كه كشور به فناوريهاي برتر نظير هستهاي و دفاعي دست يافته اين دستاوردها در داخل خود اين سازمانها بوده و كمتر مراكز پژوهشي در توليد اين فناوريها دخيل بودهاند. تمام اين واقعيتها در حالي است كه مراكز پژوهشي بودجه سرانه بسيار بيشتري از دانشگاهها دارند.
يك نگاه ابتدايي به پروژههاي تحقيقاتي و فعاليتهاي علمي مراكز پژوهشي نشان ميدهد كه اين مراكز دقيقاً همان كاري را ميكنند كه دانشگاهها انجام ميدهند. حال سؤال اين است كه اگر قرار است تحقيقات مراكز پژوهشي، شبيه دانشگاهها باشد و تربيت نيروي انساني در اين مراكز هم مشابه دانشگاهها باشد پس چرا اين مراكز به دانشگاهها وصل نميشوند تا با هزينه كمتر و استفاده بيشتر از تجهيزات بهرهوري هم در دانشگاهها و هم در اين مراكز افزايش يابد؟
البته هستند مراكزي كه در سالهاي اخير پروژههاي علمي در سطح ملي و فراتر از توان دانشگاهها را انجام دادهاند ولي اين پروژهها و اين مراكز بسيار اندك است.
خلاصه كلام اين كه در سال اصلاح الگوي مصرف، ضروري است كه مراكز پژوهشي از نظر رسالت و مأموريت مورد بازنگري قرار گيرند. شايسته است اين مراكز مأموريتهاي كلان پژوهشي و منجر به فناوريها را اولويت خود قرارداده و از درگيري در آموزش دست بردارند.
بديهي است نيروي تحقيقاتي مورد نياز (دانشجوي دكتري) را ميتوانند از دانشگاهها جذب نمايند.
اگر هم مطابق آنچه عملكرد 10سال گذشته بعضي مراكز نشان ميدهد نميتوانند تحقيقات ماموريتگرا در سطح مرزهاي دانش و منجر به فناوريهاي نوين را انجام دهند شايسته است به دانشگاهها ملحق شوند تا حداقل ماموريت آموزشي و تحقيقاتي خود را (كه مشابه دانشگاههاست) با بهرهوري بهترانجام دهند.
كشور چين سالها قبل با استفاده از استادان برجسته اروپايي، مراكز تحقيقاتي خود را از نظر ماموريتهاي كه در راستاي توسعه كشور بهعهده داشتند مورد ارزيابي قرار داد. بعضي از اين مراكز تعطيل و پارهاي از آنها از ماموريتهاي حاشيهاي نظير فعاليتهاي آموزشي منع شدند.
در كشور ما نيز سالهاست كه فعاليتهاي تحقيقاتي مورد تاكيد مسؤلان بلندپايه كشور است ولي شايسته است براي اصلاح راه و بهينه كردن هزينههاي پژوهشي از خود بپرسيم: مراكز پژوهشي به كجا ميروند؟